سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حکـــــــــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــت

مطالب اخیر وبگاه

لینک دوستان وبگاه

آرشیو مطالب

برچسب‌ها

جوان ودین (84), بیجار (34), دانلود (28), جوان (19), قم (19), فیلم (18), عکس (18), ازدواج (15), امام حسین (13), اهل بیت (13), مجموعه یاداشتهای من (13), امام زمان (12), دین (12), حضرت زهرا (11), حکیمی فر (11), امام رضا (10), Young and Religion (9), دعا (9), حجت الاسلام حکیمی فر (8), حوزه نیوز (8), انتخابات (8), ماه مبارک رمضان (8), علی (8), مشاوره (7), مناجات (7), ولایت (7), وهابیت (7), ایران (7), اهل بیت علیهم السلام (7), تهران (7), اسرائیل (7), حکیمی فر (7), حرام (7), حکمت حکیمی فر (6), روایات (6), سبک زندگی اسلامی (6), اشتهارد (6), ارتداد (6), امام سجاد (6), بیانلو (6), امام هادی (6), امام علی (6), ولادت (6), کرج (6), کردستان (6), محرم و صفر (6), قرآن (6), عشق (6), غدیر (6), صفادشت (5), گناه (5), مکارم شیرازی (5), نماز (5), نوحه (5), میانمار (5), امریکا (5), اهل سنت (5), پردیسان (5), پرسش و پاسخ (5), ترکی (5), امام صادق (5), امام جمعه توپ آغاج (5), اس ام اس (5), آرامش (5), سنندج (5), ریاست جمهوری (5), رئیس جمهور (5), حضرت معصومه (5), جوانان (5), چهل حدیث (5), خدا (5), جمعه (4), دوم (4), دینی (4), داعش (4), رمضان (4), زن (4), اخلاق (4), اربعین (4), امام خامنه ای (4), امام جواد (4), امام زین العابدین (4), امام خمینی (4), البرز (4), توپ آغاج (4), پیامبر (4), امیرالمومنین (4), ایمان (4), هشتگرد (4), نهج البلاغه (4), میلاد (4), ولایت فقیه (4), وین دایر (4), گرانی (4), شیعه (4), شهادت (4), فاطمه (4), عاشورا (4), عرفان (3), عباس (3), عید نوروز (3), فتنه (3), شهادت اسوه تقوا (3), شهادت حضرت زهرا (3), سبک (3), شاهین (3), شبهه (3), شهریار (3), شهوت (3), صیغه (3), قره ترپاق (3), قانون (3), گفتگو (3), مادر (3), کرج (3), ماه رمضان (3), متعه (3), مراجع (3), مراجع تقلید (3), مجلس (3), مرگ (3), مسئولین (3), مردم (3), مردان (3), معاویه (3), هفته وحدت (3), ولایت عهدی (3), یزید (3), موسوی (3), نجفی (3), هادی (3), بصیرت (3), بهار (3), امریکا (3), امام محمد باقر (3), امامت (3), امان نامه (3), امام جمعه (3), پیامبر اسلام (3), پیروزی (3), تبریز (3), تولد (3), ثقیفه (3), تخریب (3), اقتصاد (3), اعمال (3), امام حسن ع (3), امام جمعه صفادشت (3), ام ابیها (3), امام (3), امام باقر (3), آیت الله مکارم شیرازی (3), اسلام (3), آیات (3), آیت الله العظمی مکارم شیرازی (3), اجتماعی (3), 92 (3), زندگی (3), زهرا (3), زندگی نامه (3), زینب (3), سیاسی (3), رهبر انقلاب (3), روضه (3), داستان (3), دین گریزی (3), رایگان (3), دولت (3), جعفر (3), جدید (3), حجاب (3), حضرت زینب (3), حضرت عباس (3), حلال (3), حوزه (3), حدیث (3), خاتمی (3), خبرگزاری حوزه (3), دعای (3), دختر (2), خبرنگار (2), خلیفه اول (2), خلیفه دوم (2), خودشیفتگی (2), خاطره (2), خامنه ای (2), خبرگزاری (2), خانواده (2), حسین (2), حسینی (2), حضرت (2), حجت الاسلام رجبی (2), حوزه علمیه (2), حکمت (2), حضرت علی (2), جوان و دین (2), حجت الاسلام (2), جامعه (2), جهنم (2), جوا (2), دوست یابی (2), رحلت (2), خوب (2), دالایی لاما (2), دهه کرامت (2), دوست (2), دانشگاه آزاد (2), دشمن (2), دروغ گویی (2), زکیه (2), زلزله (2), رهبری (2), روزخبرنگار (2), روزه (2), روستای قره تپراق (2), روستای قره ترپاق (2), رهبرانقلاب (2), رمان (2), رسول خدا (2), روز دختر (2), شب (2), سکوت (2), سئوال (2), زکیه (2), روزنامه (2), زنجان (2), زنان (2), 18 (2), آزادمرد (2), ا (2), ابوالحسنی (2), آیت الله بهجت (2), آذربایجان شرقی (2), آذری (2), آیت الله مقتدایی (2), آیت الله نوری همدانی (2), آیه تطهیر (2), اسلامی (2), استان البرز (2), است (2), استانداری (2), اختلافات (2), اخلاص (2), احکام (2), ارزش (2), امام حسن عسگری (2), اعتراض (2), اعمال ماه رجب (2), اعمال ماه شعبان (2), آیت الله العظمی صافی (2), الاسباط (2), اقتصادمقاومتی اقدام و عمل (2), اقدامات دشمنان حجاب ستیزی,دشمنان,جوانان,کشف حجاب,عذاب الهی,حجاب (2), پنجره (2), ترکی (2), تبیان (2), تشیع (2), تفریط (2), توبه (2), تولید ملی (2), توهین (2), توسل (2), تهر (2), تاریخ (2), پول (2), پرستار (2), پاسخ (2), انابه (2), اهر (2), اندیشه (2), انقلاب (2), اهل حق (2), ایام فاطمیه (2), اوباما (2), امام یازدهم (2), بهائیت (2), بقیع (2), اینترنتی (2), بخشداری (2), بخشداری مرکزی اشتهارد (2), بخشش (2), هریس (2), نور علی نور (2), نوروز (2), نوروز 93 (2), نوری همدانی (2), نیایش (2), همجنس بازی (2), همدان (2), همزه سیدالشهدا (2), وحدت (2), ودین (2), ورزقان (2), نماینده (2), نوآوری (2), نماز جمعه (2), مولود (2), مومن (2), کفاره (2), یلدا (2),

طراح قالب

ثامن تم؛مرجع قالب و ابزار مذهبی وبلاگ و سایت
السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق (ع) السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق (ع) السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق (ع)

تقدیم به :

حضرت بقیّة‏اللهّ الاعظم "عج"

ابرمرد عقلانیت در آخرالزمان

پیش‏ نوشتار

یکى از مصیبت‏هاى بزرگى که ابناى بشر، در این عصر به آن گرفتار هستند، عدم تفکّر در هدف‏گرایى بلند مدّت، براى خود است و علّت آن به بى‏توجهى نسبت حقیقت وجودى‏اش برمى‏گردد. در فکر ساختن دنیاى بهتر و گسترش آن بى‏وقفه تلاش مى‏کند ولى اندیشه‏اى براى بهترکردن آخرت خویش ندارد. آنقدر غرق در حیات زودگذر خود شده است که فراموش کرده براى این‏جا آفریده نشده، بلکه گوهر عظیم خلقت یعنى عقل را گم کرده و به علمِ تا کنار گور بسنده نموده؛ این وضعیت عمومى آدمیان مى‏باشد. اگر در هر یک میلیون انسان یک نفر این‏گونه نبود، قابل ذکر نیست. گردانندگان پر مدّعاى با تدبیر جهان، که با راه غیر عقلانى به حکومت مستند و با دیدِ خود همه چیز را مى‏نگرند، زحمت ذرّه‏اى فکر کردن را به خود نمى‏دهند که چگونه خود و بردگان تحت سیطره‏ى‏شان را لحظاتى آزاد کنند تا بیرون از زمین را بنگرند و بفهمند باید به فکر آبادانى بود ولى نه فقط تا آخرین نفس‏ها در این‏ورِ گورستان بلکه غیر از این‏جا، مکان و جهان دیگرى هست که آنجا راآن‏گونه که باید باشد، لازم است بسازیم؛ گلستان کردن آنجا مهمّ است نه این کوچستان. تعقّل نکردن، دلیلى بر مشغولیّت ذهن و فکر مابه زندگى روزمرّه‏ى تکرارى است. شاید در خبرها شنیده‏باشید که در انگلستان از هر ده نفر یک نفر مى‏داند چگونه تخم‏مرغِ آب‏پز تهیه کند؛ وقتى بشر امروز در کشورى پیشرفته! حتّى چنین عملى را نداند، چقدر نسبت مسایل دیگر به‏خود زحمت فکرکردن مى‏دهد؟ انحطاط فکرى و بى‏خِرَدى در جهان، نتیجه‏ى اشتغالِ بى‏وقفه‏ى انسان، به آن دسته از امورى است که عقل آدمى را به بى‏هوشکده‏ى پنهانى سپرده و معلوم نیست کىْ از این حالت و مُردگى‏متحرّک بیرون مى‏آید؟

انسان عصر دیجیتال نیاز به بیدارى و هوشیارى عقلى به معناى حقیقى آن دارد تا بتواند به‏خود آید. براى‏این‏که بتوانیم قدمى دراین برداریم، بحث مذکور را به‏طور خلاصه آورده‏ایم؛ امید است اندیشمندان در این باره یارى‏نمایند و در تکمیل آن عنایت ورزند. چون با دیدِ ناقص خود توان پرداختن به موضوع «عقل» را نداشتیم، با استفاده از قرآن و حدیث نکاتى را که ضرورت داشت،آورده‏ایم. امید است، برگ عیشى براى آخرت ما باشد و با تعقّل و تدبّر به آن‏چه لازم است، بپردازیم.

قابل ذکر است، احادیث سعى شده بطور روان و ساده ترجمه شود در صورتى که به کتابى براى برگردان فارسى مراجعه شده، در تغییر لغات نهایت دقّت صورت گرفته که ضمن روانى، معناى اصلى رابرساند.

نصرت الله جمالى ـ 1/8/1381= 16 شعبان 1423

عقل چیست؟

ما چقدر از عقل بهره‏مندیم؟

از هرکس در باره‏ى عقلش سؤال کنیم، غیر ممکن است پاسخ منفى بشنویم. خیلى از انسان‏ها هستند که هر کارى انجام مى‏دهند، آن‏را عاقلانه مى‏دانند و حاضر نیستند بپذیرند که شاید در کار خود اشتباه کنند مگر این‏که بعد از گذشت زمان و عدم موفقیت در آن کار، بفهمند اشتباه فرموده‏اند. فهمیدنِ اشتباه بعد از گذشت زمان، درمانى براى دردِ دیر فهمیدن نخواهد بود و فایده‏اى نخواهد داشت جز این‏که حدّاقل درک نماید همیشه درست اقدام نمى‏کند. ماباید توجه داشته باشیم، خیلى از مسائل و جریان‏هایى در جهانِ‏هستى وجود دارند که به تنهایى و با عقل خود نمى‏توانیم آن‏ها را درک کرده و بشناسیم؛ باید براى معرفت و شناخت آن‏هااز طریق وحى وارد شویم. از همه مهم‏تر همین «عقل» و «عاقل بودن» است که چون به بُعد روحانىِ انسان مربوط مى‏شود، باید از احادیثِ بزرگان اسلام استفاده کنیم. نخست درباره‏ى «عقل» سخنى در حدِّ نیاز بیاوریم تا نسبت به آن شناخت پیدا کرده سپس به بحث «عاقل» مى‏پردازیم تا بدانیم چقدر از عقل برخورداریم.

1. عقل در لغت

معناى اصلى عقل، منع کردن، بستن و نگهداشتن است؛(1) «عقال» شتر را به این جهت عقال گفته‏اند که با بستن پاى شتر، مانع حرکت آن مى‏شوند یعنى کار آن طنابِ مخصوصِ «پابند» یا «زانوبند»، جلوگیرى از جابه‏جایى شتر، در دشت و صحرا است تا صاحب آن بتواند وقتى به آن نیاز دارد، از دسترسش دور نشده باشد و با «عقال»، آن حیوان را مهار کند و در سیطره و تحت سلطه‏ى خود نگه دارد.

از این معناى اصلى عقل و کاربرد «پابندِ شتر» در مى‏یابیم که عقل وسیله و ابزارى در وجود انسان است تا مانع از انجام کارهاى نادرست و بر خلاف سرشت و فطرت انسان گردد.

غیر از معناى اصلى، معانى دیگرى که براى عقل مطرح شده، جدا از معناى اصلى آن نیست و عبارتند از:

ـ درک کامل چیزى.

ـ حقیقتى که خوب و بد، راست و دروغ، حق و باطل را با آن تشخیص مى‏دهند.

«ابن فارس در کتاب خود آورده‏است:

این ماده داراى یک معناى اصلى است که بیشتر دلالت بر بستگى و گرفتگى در چیزى مى‏کند و از آن است عقل که از گفتن و انجام دادن هر قول و فعل زشت و ناپسند جلوگیرى مى‏کند»(2)

2. عقل در قرآن

در قرآن 49 بار از ماده‏ى عقل استفاده شده که همه آنها حالت فعلى دارند، 48 بار آن فعل مضارع و یکبار فعل ماضى آمده است. بسیارى از آیات براى وادار کردن و تحریض مخاطبان قرآن به اندیشیدن براى درک و فهم بیشتر و بهتر، و پذیرش سخن حق از غیر آن است. و باید گفت هر کجا قرآن مى‏فرماید: «اَفَلایَعْقِلون»؛ آیا عقلشان را به کار نمى‏بندند یا تعقُّل نمى‏کنند؟ یا مى‏فرماید: «اَفَلاتَعقلون»؛ آیا تعقل نمى‏کنید، با آیاتى که از ماده‏ى فکر استفاده کرده، هم مفهوم و هم معنا مى‏باشند و همان درخواست را مطرح مى‏کنند: «اَفَلاتَتَفَکَّرون»؛ آیا فکر نمى‏کنید.

اضافه بر این، هر کجا از ماده‏ى «فقه» نیز استفاده شده، همین خواهش مطرح است که فهم چیزى را طلب مى‏کند.

اکنون به آیاتى که گویاى مطلب فوق است، توجه فرمائید.

* «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّه‏ُ لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُم تَتَفَکَّرون»:

این چنین خداوند براى شما آیات را روشن مى‏سازد، شاید اندیشه کنید. (آیه‏ى 219 بقره)

* «کذلک یُبیِّنُ اللّه‏ُ لَکُم الآیاتِ لَعَلَّکُم تَعقِلون»:

این چنین خداوند براى شما آیات را روشن مى‏کند شاید که بیندیشید. (آیه‏ى 61 نور)

* «اُنظُر کَیفَ نُصَرِّفُ الآیاتِ لَعَلَّهُم یَفْقَهُونَ»:

ببین چگونه آیات گوناگون را (براى آنها) بازگو مى‏کنیم، شاید بفهمند. (آیه‏ى 65 انعام)

ملاحظه مى‏شود در هر سه واژه، معناى مشترکى در نظر گرفته شده که از «عقل»، «فکر» و «فقه» برداشت مى‏شود و آن درک کردن، تشخیص دادن و شناخت سره از ناسره مى‏باشد. لذا عقل در قرآن به معناى وسیله‏اى براى درست اندیشیدن و به شناخت حق از باطل رسیدن است. به عبارت دیگر عقل، قوّه‏ى سنجش، و کارش راهگشایى براى انسان است تا راه را از چاه تشخیص دهد.

با توجه به مجموعه‏ى آیات قرآن درباره‏ى «تعقُّل»، «تفکُّر»، «تدبّر» و «تَفَقُّه» که انسان را به این سمت و سو مى‏کشاند، از او مى‏خواهد زندگى را بر اساس عقل و اندیشه بنا نهد تا بتواند خود را از ورطه‏ى هلاکت در دنیا و آخرت، برهاند.

3. عقل در حدیث

کاربرد این واژه در حدیث زیاد است که ما به اندازه نیاز به آن مى‏پردازیم تا بیشتر معناى عقل برایمان روشن شود.

الف: «مهارکردن» و «بازدارندگى»؛«عِقال»

در روایتى از پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمده که این معنا بکار رفته است: اِنَّ العقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ وَ النَّفسُ مِثلُ اَخبَثِ الدَّوّابِ، فَاِنْ لَم تُعقَل حارَت:(3) عقل، بازدارندگى از جهل و نادانى است و نفس انسان مثل خبیث‏ترین جنبندگان است که اگر مهار نشود، بى‏راهه مى‏رود. منظور این است که: نمى‏گذارد جهل در وجود انسان پیشروى کند. یا در حدیثى دیگر، همین مضمون، این طور آمده‏است:

العاقل مَن عَقَلَ لِسانَه(4): عاقل کسى است که زبانش را مهار کند. (امام على علیه‏السلام )

ب: حکمت

حکمت عبارت است از نیرویى قوى که انسان را با دلیل و برهان به نتیجه‏اى پایدار مى‏رساند. امام موسى بن جعفر علیهماالسلام در وصایاى خود به هشام بن حکم فرمود... و قال: «لَقَد آتَینا لقمانَ الحِکمَةَ» قال: الفَهمُ وَ العَقل(5): آنجا که خداوند مى‏فرماید به لقمان حکمت دادیم یعنى فهم و عقل عطا کردیم.

ج: دلیل و حجّت

در احادیثى از عقل به دلیل یا حجت یاد مى‏کند که دلیل، راهنماگر انسان، براى کم کردنِ ناآگاهى‏ها و افزایش آگاهى هاست: (العقل دلیل المؤمن(6) امام صادق علیه‏السلام ).

در حدیث مفصلى از امام موسى بن جعفر علیهماالسلام به هشام آمده که: خداوند دو حجت بر مردم دارد: حجت ظاهرى و حجت باطن و درونى، حجت آشکار، پیامبران و امامان و حجت درونى عقل‏است.(7)

د: دین یا نتیجه‏ى عقل

در روایاتى دیندارى نشانه‏ى عقل انسان و نتیجه و ثمره‏ى آن قلمداد شده، امام صادق علیه‏السلام فرمود:مَن کانَ عاقلاً کان لَه دینٌ...

امام على علیه‏السلام فرمود:: لا دینَ لِمَن لا عقلَ له:(8) کسى که عقل ندارد، از دین بى‏بهره است.

ه: نور و چراغ

احادیثى عقل را نور نامیده یا آنرا به چراغ تشبیه کرده‏اند:

العقلُ نورٌ فِى القلبِ یُفَرِّقُ بِهِ بَینَ الحقِّ وَالباطِل:

عقل نورى است در قلب، که با آن، بین حق و باطل تفاوت گذاشته مى‏شود. (پیامبراسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله )

مَثَلُ العَقلِ فِى القلبِ کَمَثَل السِّراجِ فی وَسَطِ البَیت(9):

مثل عقل در قلب، مانند چراغ است در وسط خانه. (پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله )

کاملاً روشن است نور، عامل نجات انسان از تاریکى و ظلمت مى‏باشد و با آن مى‏شود آنچه را براى انسان مفید است، برگزید و از هر چه باعث زیان و ضرر است، برحذر بود.

و: عامل شناخت

عقل انسان را به شناخت مى‏رساند، و ابزار معرفت و آگاهى است، امام صادق مى‏فرماید:... عَرَفوا بِهِ الحَسَنَ مِنَ القبیح...(10): به وسیله‏ى عقل، خوبى را از بدى و زشتى تشخیص مى‏دهند.

ز: میانه‏روى و تعادل

عقل عامل مهمى در میانه‏روى یا انتخاب «خَیرُ الاُمورِ اَوسَطُها»(11) مى‏باشد. لذا مى توان آن را اصل و وجودِ حدِّ متوسط چیزى به حساب آورد و در انجام کارها از «تند رَوى» یا «کُند رَوى» دورى جست؛ به عبارت بهتر، عقل نمى‏گذارد شما، از تعادل خارج شوید و گرفتار افراط و تفریط گردید؛ امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: عقل آن است که میانه‏رو باشى و از اسراف و زیاده‏روى دورى کنى، وعده که مى‏دهى تخلّف نکنى و چون غضبناک شدى بردبارى نمایى: العَقلُ اَنَّکَ تَقتَصِدُ فَلا تُسرِفُ و تَعِدُ فَلا تُخلِفُ وَ اِذا غَضَبتَ حَلُمتَ.(12)

آنچه از مجموع این معانى مذکور در روایات بدست مى‏آید، عقل عاملى بازدارنده و وسیله‏اى گزینشگر براى انسان است؛ به عبارت بهتر، قوّه‏ى تشخیص براى بهره‏برى از بهترین‏ها و دورى گزیدن از بدترین‏ها را عقل نامیده‏اند.

امام على علیه‏السلام در نهج‏البلاغه به همین برداشت اشاره‏مى‏کند: کَفاکَ مِن عقلِکَ ما اَوضَحَ لَکَ سُبُلَ غَیِّکَ مِن رُشدِک(13): عقل، تو را کفایت کند که راه گمراهى را از رستگارى برایت روشن مى‏کند.

4. جنس عقل


با توجه به اینکه وجود انسان از دو بعد مادّى و روحانى تشکیل شده، باید منشأ عقل، یکى از این دو باشد؛ چون ماده و جِرم فاقد شعور است، عقل نمى‏تواند از آن به وجود آمده باشد؛ پس باید قبول کنیم از جنس روح است یا به‏طور ویژه خلقتى جداگانه دارد.

بهتر است بگوییم: از راه عقل به این نکته مى‏رسیم که «هستى» از مادّه و روح بیرون نیست. پس نمى‏شود غیر از روحانى بودن براى او جنسى تصور کرد. به قول پروفسور «کامیل فلاماریون»:

«چگونه مى‏توان قبول کرد اجسام ـ از جمله ماده عصبى ـ که فاقد شعور، آگاهى، احساس و...هستند،مى‏تواند مولّد خرد، آگاهى، ذوق، شعور، احساس ... باشند چطور اجسام فاقد آگاهى مى‏توانند خلاقیت و آگاهى رابه وجود بیاورند؟»(14)

لذا عقل که آگاهى، علم و شعور است ربطى به عالم ماده ندارد و باید وجودِ آن را از مبدأ جهانِ هستى دانست.

در ضمن، وقتى به احادیث مراجعه مى‏کنیم، نظرمان تأیید مى‏شود، البته همانطور که قبلاً ذکر شد، «عقل»، «نور» نامیده شده است و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید:اَلعَقلُ نُورٌ خَلَقَهُ اللّهُ لِلاِنسان ...(15): عقل نورى است که خدا براى انسان آفرید.

در روایتى از امام صادق علیه‏السلام آمده که: خداوند عقل را از چهار چیز آفرید: علم، قدرت، نور و مشیّت امر پروردگار و پابرجایى و بنیادش بر علم و دانش است، که همیشه در ملکوت ـ عالَم فرشتگان و عظمت و قدرت آسمانى ـ جاى دارد: خَلَقَ اللّهُ تَعالى العَقلَ مِن اَربَعَةِ اَشیاءَ مِن العِلمِ، وَ القُدرَةِ، وَ النّورِ وَ المَشیئَةِ بِالاَمرِ، فَجَعَلَهُ قائِما بِالعِلمِ، دائِما فِى المَلَکوت(16).

امام على علیه‏السلام : روح را حیات بدن، و عقل را حیات روح معرفى مى‏کند، یعنى همان‏گونه که زنده بودن انسان بستگى به روح دارد، زنده ماندن روح نیز وابسته به عقل است: الرُّوحُ حَیاةُ البَدَن وَ العَقلُ حَیاةُ الرُّوح.(17)

از مجموعه این روایات که هیچ یک باهم تعارض ندارد بلکه مؤیّد یکدیگرند، و در حقیقت علم، قدرت، نور و امر خالق جهان، متعلق به عالم ملکوت مى‏باشد و فوق جهان ماده و از ماوراى طبیعت است.

در قرآن، خداوند، کتاب و قوانین نازل شده از آسمان را نور مى‏نامد.(18) حتّى مى‏فرماید: «اَللّهُ نورُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ»: اللّه نور آسمان‏ها و زمین است.(19)

افزون بر این، همانگونه که در حدیث دیدیم، عقل از مشیّتِ امر خداست، قرآن، روح را از امر پروردگار مى‏داند: «یَسئَلونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ‏الرّوحُ مِن اَمرِ رَبّی»(20). که گویاى یکى بودنِ منشأ روح و عقل است و به عبارت بهتر، هم دلیل عقلى بر جدایى روح از عالم ماده دارد و هم کتاب و سنت آن را تأیید مى‏کند.

ما چون از عظمت جهان هستى بى‏خبریم، خود را در کره‏ى خاکى عددى به حساب مى‏آوریم و به گمان خود کسى هستیم در حالى که اگر اندکى فکر کنیم،در مقابلِ عظمت و بزرگى همین جهانِ‏طبیعى و ماده ذره‏اى هم نیستیم تا چه برسد به کلِّ نظامِ‏هستى و ماوراى طبیعت. درتأیید گفته‏ى خود به فرمایشِ «فلاماریون» تمسّک مى‏ورزیم:

«ما موجودات متفکّرى هستیم که بر روى این سیاره‏ى متحرّک زندگى مى‏کنیم که یک میلیون بار از خورشید کوچکتر است. خورشید که براى ما عظمت حیرت انگیزى دارد خود یک میلیون بار از ستاره کانوپوس کوچکتر و حقیرتر است تازه ...کانوپوس در مقابل اجرام عظیم‏تر که در پهناى کائنات پراکنده‏اند چیزى به حساب نمى‏آید.»(21)

بزرگى جهان ماده را بنگریم و هیچ بودنِ‏خود را باور کنیم(22) تا بیشتر و بهتر بدانیم که عقل نمى‏تواند از موجودى که علم و آگاهى ندارد، پدیدآید؛ آن‏هم ما که از جهان طبیعت فقط زمین و خورشید را مشاهده مى‏کنیم، تاب دیدن خورشید را نیز نداریم و در شب هم از اجرام نورانى آسمان فقط ماه را مى‏بینیم زیرا نور لامپ‏هاى شهر و روستا، اجازه نمى‏دهد ستارگان را درست برانداز نماییم و چیزى از عظمت همین جهان را درک کنیم تا چه برسد به ماوراى طبیعت! باز هم از زبان فلاماریون بیاوریم تا بدانیم قدرت شناخت ما چقدر اندک و پایین است و لازم است براى شناخت خود و عقل به ابزار دیگرى که از ناحیه‏ى پروردگار متعال به ما ارزانى شده، متوسّل شویم و آن وحى و شخصیّت‏هاى پرورش یافته در مکتب پیامبراسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یعنى امامان معصوم علیهم‏السلام هستند که مى‏توانند هدایتگر ما در خیر و صلاح باشند. او در باره‏ى زمین مى‏گوید:

«این سیاره سرگردان که در محاسبات نجومى در سطح کیهانى چیزى نمى‏ارزد با سرعت 107000 کیلومتر در ساعت به پیش مى‏رود»(23).

مگر این فضاى گسترده داراى چه ظرفیّتى است؟ که بنا به فرمایش قرآن: «وَ کُلٌّ فی فَلَکٍ یَسبَحون»(24):هر کدام (از خورشید و ماه) در گردشگاه و مدارى شنا مى‏کنند. (دقت شود، 15قرنِ‏پیش، قرآن به حرکت خورشید برگِردِ مدارى، اشاره‏فرموده‏است.)

در پایان به روایت دیگرى توجه کنیم که به صراحت عقل را از نور خدا و جنس روح معرفى مى‏کند. از امام صادق علیه‏السلام نقل شده که:

اِنَّ اللّهَ خَلَقَ العَقلَ وَ هُوَ اَوَّلُ خَلقٍ مِنَ الرَّوحانیّینَ عَن یَمینِ العَرشِ مِن نورِه ...(25): خداوند عقل را در حالى که او اولین مخلوق از روحانیان مى‏باشد، از طرف راست عرش، از نورش آفریده‏است...

بنابر آنچه ذکر شد منبعِ وجودِ عقل، وجودى بیرون از جهانِ ماده‏است و جایگاهِ رفیعى در عالم روحانى دارد که از نور خداوند سبحان آفریده شده‏است.

آنچه تا کنون از زبان معصومان علیهم‏السلام مطرح گردید جنبه‏ى‏لغوى و شناخت عقل بود؛ امّا جایگاه آن در اسلام مطلب لازمى است که به آن مى‏پردازیم.

5. اهمیت عقل در اسلام

در بعضى از گفتار ائمّه علیهم‏السلام عقل، عنوان «پیامبر» را گرفته تا ارزش وجودى آن براى ما روشن شود و بدانیم که عقل، انسان را به عرفان و شناخت مى‏رساند یعنى همانگونه که پیامبران براى هدایت عامّه‏ى مردم آمدند، خداوند یک رسول و پیامبر باطنى نیز در طبیعت انسان قرار داده که او را هدایت نماید و پیامبران و خوبى‏ها را بشناسد. امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: العقلُ رَسولُ الحَقِّ(26): عقل پیامبر حقّ است. در حدیث دیگرى از آن حضرت، عقل، لقبِ «امام» را گرفته یعنى نقش مهمّى در روشنگرىِ بشر دارد و پیشواىِ فکرِ انسان است: العُقولُ اَئِمَّةُ الاَفکار...(27)

لذا بزرگان که گفته‏اند انسان در فطرت خود حق‏یاب و خداشناس است، از این جهت به این نکته اشاره کرده‏اند.

نکته‏ى دیگرى که ارزش والاى عقل را به ما تفهیم مى‏کند، از لحاظ رتبه‏ى آفرینش این گوهر بى‏مانند است؛ بطور مسلّم همین‏که مى‏بینیم عقل اوّلین مخلوق خداوند متعال است نشان مى‏دهد، با ارزش‏ترین موجود عالم هستى است و مدال نخست برازنده‏ى آن است.

پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرماید: اوّل ما خَلَقَ اللّه‏ُ العَقل(28).

این روایت در کتب مختلف و از زبان ائمه علیهم‏السلام آمده‏است.

خداوند متعال به جلال و عزتش سوگند یاد کرده که: ما خَلَقتُ خَلقا اَحسَنُ مِنک(29): آفریده‏اى نیکوتر و بهتر از تو نیافریده‏ام(30). این روایت از امام محمد باقر علیه‏السلام بطور مفصّل در کافى آمده‏است.

عقل عامل بسیار مهمى است که بر سر دو راهى‏ها، قاطعانه انسان را از شک و دو دلى بیرون مى‏آورد(31) و آنجا که دشمن درونى در صددِ لشکر کشى است، عقل با مبارزه‏اى پیروزمندانه دشمنان را نابود مى‏کند ـ البته با شرایط لازم ـ . امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: اَلعَقلُ حُسامٌ قاطعٌ... وَ قاتِلْ هَواک بعقلِک(32): عقل شمشیر برّانى است ... با عقلت به مبارزه و قتال با هواى نفست بپرداز.

اسلام نظرش این است که «کسى که عقل ندارد، چه دارد و کسى که عقل دارد چه ندارد»؟ امام على علیه‏السلام به این نکته اشاره مى‏فرماید: اِنَّ اَغنى الغنى العقل(33): عقل برترین ثروت است.

همان‏گونه که اسلام عزیزترین افراد در پیشگاه خدارا باتقواترین انسان‏ها مى‏داند،(34)برترىِ آدمیان را نسبت به یکدیگر، باعلم و عقل آنان ممکن مى‏داند، نه از راه ثروت و نَسَب . امام على علیه‏السلام مى‏فرماید: یَتَفاضَلُ الناسُ بِالعلومِ وَ العُقولِ، لا بِالاَموالِ و الاُصولِ(35).

اسلام مى‏گوید علم حسىّ و تجربى اشتباه مى‏کند و عقل وجودى خطا کردنش معنا ندارد.

بسیارى از چیزهایى که با چشم مى‏بینیم، احتمال خطا و نادرستى‏اش قطعى است، مثل چشمى که دچار کمبود بینایى است، وقتى عینک مى‏زنیم، مى‏فهمیم اشتباه دیده‏ایم. یا در جادّه و بیابان با چشمانمان آب مسطّحِ «دریا مانند» مشاهده مى‏کنیم ولى عقل ما مى‏گوید: این سراب است، گول چشمانت را نخور. یا قاشق را در لیوان آب تجربه کرده‏اید شکسته به نظر مى‏رسد؛ عقل مى‏داند اشتباهِ دید است نه اینکه واقعا آن شکسته باشد. این نکته را حضرت امیر علیه‏السلام 14 قرن پیش اشاره فرموده‏است:

لَیستِ الرَّوِیَّةُ کَالمُعایَنَةِ مَعَ الإبصارِ فَقَد تَکذِبُ العُیونُ اَهلَها ولایَغُشُّ العقلُ مَنِ استَنصَحَه(36): بررسى و اندیشیدن مانند دیدن با چشم نیست، بدانید که گاهى چشمان، صاحبانشان را به اشتباه مى‏اندازند ولى عقل به کسى که از آن راهنمایى خواهد، خیانت نمى‏کند.

امام على علیه‏السلام یک نقطه ضعفى را براى عقل آدمى مطرح مى‏کند که تا کنون کسى به آن توجه نکرده است و آن استراحت کردن و به خواب رفتن عقل است؛ این عمل براى آن حضرت بسیار گران ارزیابى شده و از خوابیدنِ عقل به خدا پناه مى‏برد یعنى همان گونه که انسان باید از شیطان به خدا پناه ببرد و مواظب فریبکارى آن در هر لحظه باشد، باید مواظبت نماید عقلش به خواب ناز فرو نرود. مى‏فرماید:

نَعوذُ بِاللّه‏ِ مِن سُباتِ العقل.(37)

وقتى انسان با مسیر وحى هماهنگ نبود، باید بداند که رسول باطن جاى خود را به چیز دیگرى داده و یا به عبارت بهتر خواب، رسول باطن را ربوده است و در چنین موقعیتى، کارى عاقلانه از انسان سر نمى‏زند. لذا عقل همیشه با شرع هماهنگ است و شرع مؤیّد عقل است. اصولیون ما مى‏گویند:

«کُلُّ ما حَکَم به الشرع حَکمَ به العقل و کل ما حَکَم به العقل حَکَم به الشرع:»: هر چه را شرع حکم کند، عقل هم همان را حکم مى‏کند و هرچه را عقل حکم کند، شرع هم همان را حکم مى‏کند.

هیچ وقت عقل و شرع متضادّ هم نبوده و نیستند. دین ما چنین نظریّه‏اى را صحّه نمى‏گذارد بلکه همانطور که ملاحظه شد، هماهنگ و در حقیقت و به اصطلاح معروف «یک روح در دو بدن» هستند.

افزون بر آن، عقل جایگاهى رفیع در ردیف دیگر منابعِ استنباط احکام شرعى دارد و همطراز یکدیگرند و مى‏گوییم: کتاب، سنت، اجماع و عقل، منبع‏هاى چهارگانه‏اى هستند که از آنها احکام شرع بدست مى‏آید. حتّى باید گفت این عقل، قدرت برداشت از دیگر منابع را دارد و این هنر و استعدادى است که عقل، آن رسول باطنى دارد ولى دیگر منابع چنین امتیازى ندارند.

به علاوه بسیارى از احکام شرعى براى اثبات خود، نیاز به دلیل عقل دارند مثل وجوب مقدّمه‏ى واجب که از طریق عقل ثابت مى‏شود و به اینگونه ادلّه‏ى عقلى «غیر مستقلاّت عقلیّه» مى‏گویند و دلایلى که هر دو مقدمه‏اش عقلى باشند، «مستقلات عقلیه» گفته مى‏شود.(38)

بنابراین عقل، هم بطور مستقلّ، راهگشا براى شرع است و هم بطور کمک‏یار و پشتیبان، ادلّه شرعى را یارى مى‏نماید.

6. انواع عقل

با توجّه به اینکه عقل وسیله‏ى شناخت صحیح است، هر چه که به معرفت انسان در زمینه‏ى رشد علمى کمک کند و آن را ارتقا دهد، عقل نامیده مى‏شود.

بسیارى از علوم که در دسترس بشر امروز است، از طریق تجربه، آزمایش و شناخت استقرایى بدست آمده و هرچه در این باره پیشرفت مى‏کند، نقصها، کمبودها و عیوب آنها بر طرف مى‏کند و با شناخت بهتر، قوانین استنباط شده از مسیر فرضیّه و آزمایش را دگرگون کرده و منسوخ شده‏ها را کنار گذاشته و ناسخ‏ها را جایگزین نموده‏است.

امام على علیه‏السلام در تقسیم عقل به این نوع آن توجه داشته‏است:

العقلُ عقلان: عقلُ الطبعِ و عقلُ التَّجرِبةِ و کِلاهُما یَؤَدّى المَنفَعَةَ(39): عقل دو گونه است عقلى که در سرشت و فطرت انسان است و عقلى که از راه تجربه کسب مى‏شود و هر دو سود آور و منفعت‏زا مى‏باشند.

در گفتار دیگرى به عقل و تجربه و نقش آن مى‏پردازد که در حقیقت به همین دو نوع اشاره فرموده‏است:

... الشَّقیُّ حُرِمَ نَفعَ ما اُوتیَ مِنَ العقل و التَّجربة:... تیره روز کسى است که از عقل و تجربه‏اى که نصیب او شده محروم مانَد.(40)

عقل تجربى را نمى‏توان مصون از اشتباه دانست و عملکرد علم تجربى طى قرون متمادى این مطلب را به روشنى براى انسان عصر انفجارِ ارتباطات ثابت کرده‏است و ابطال پذیرى قوانین علمى امرى قابل قبول براى تمام دانشمندان در هر رشته‏ى تجربى مى‏باشد و بارها قوانین بدست آمده از آزمایش‏ها را در گذشته و حال زیر سؤال برده و رد کرده و به جاى آن، روش جدید و قانون نو وضع نموده‏اند؛ به عنوان مثال بسیارى از داروهایى که انسان در چند سال قبل استفاده مى‏کرد، امروز مُضرّ تشخیص داده شده‏اند. با توجه به نکته‏ى فوق، پس هر عقلى را نمى‏توان پذیرفت و باید در استفاده از واژه‏ى عقل تمام جوانب، حدّ و حدود آن را مشخص نمود و نهایت دقت را داشت که احتمال خطا در آینده نیز امر بعیدى به نظر نمى‏رسد بلکه باید با ضِرس قاطع گفت، کوس رسوایى قوانین بشرى با گذشت زمان زده خواهد شد مگر قوانینى که بر اساس فطرت و رسول باطنى باشد.

7.سنجش عقل


هر چیزى را با وسیله‏اى اندازه‏گیرى مى‏کنند. عقل و خرد انسان را با چه باید سنجید؟

آیا زندگى مرفه گویاى بالا بودن عقل است؟

آیا تارکِ دنیا بودن، عقل کسى را مى‏رساند؟

آیا داشتن علوم مختلف، عقل دانشمند را نشان مى‏دهد؟

بله نشان مى‏دهد داراى عقل و درایت بوده که عمر خود را صرف فراگیرى دانش کرده‏است و هم‏چنین مى‏گوید از عقلِ تجربى بالایى برخوردارست ولى آیا از پیامبرِ درونى به اندازه‏ى ظرفیّت آن استفاده کرده است یا خیر، باید از راهِ دیگرى به آن پى برد.

آیا به آفریدگارِهستى معتقدبودن و از دستورات او پیروى‏کردن، وسیله‏ى سنجش خردِ فرد است؟

اگر از منظر احادیث ائمّه علیهم‏السلام بنگریم،به حقیقت مطلب خواهیم رسید. انسانى که با تلاش در دنیا و انجام کارهاى پسندیده براى رضاى خدا، آخرتِ خود را آباد مى‏کند، نه تنها نادان و بى‏عقل نیست بلکه به مراحل بالایى از عقل و آگاهى رسیده‏است. على علیه‏السلام در این باره مى‏فرماید: کسى که خانه‏ى اقامتِ(آخرتِ) خود را آبادمى‏کند، انسانِ خردمندى است: مَن عَمَّرَ دارَ اقامَتِهِ فَهُوَ العاقلُ.(41)

اگر کسى را مشاهده کردید که به فکرِ تهیّه‏ى زاد و توشه براى آخرت است، اورا هم‏صحبت عقل بدانید: مِنَ العقلِ التَّزَوُّدُ لِیَومِ‏المَعاد.(42)

عفاف و پاکدامنى گویاى وجود عقل در آدمى است: مَن عَقَلَ عَفَّ(43).

سکوت بیانگرِ عقل انسان است: مَن عَقَلَ صَمَتَ(44).

گزینش آخرت بر دنیاى فانى، بسیار امر مهمّى‏است؛ هرکس را در این دنیا بنگریم، در نهایت ماندنى نیست و رفتنى‏است؛ هرچه فراهم آورَد، مى‏گذارد و مى‏رود؛ چیزى هم با خود نمى‏برد؛ قدرتش مى‏رود، تدبیرش مى‏پَرَد، جمالش مى‏جَهَد، هرچه دارد دود مى‏شود و به هوا مى‏رود و آنچه برایش باقى مى‏ماند، عمل اوست و بس. روحش هم از این ناتوانى جسم خود خسته مى‏شود و دنبال این است تا این قبرِ متحرّک خود را رها کند و از زجرهاى ایّام پیرى نجات یابد و برود، و براى این‏که از دستش راحت شود، اورا به گورى سپارد. به گور سپردنى که بوىِ گَندِ لاشه‏اش دیگران را نیازارد.

پس وقتى باید گذاشت و رفت، عقل حکم مى‏کنند به فکر آن‏جا باشد که همیشه ماندنى‏است و آن پایگاهِ جاودان زیستن اوست.همان‏جایى که فطرتش به خاطر آن، علاقه‏ى زندگى همیشگى را در وجودش زنده مى‏کرد.

اگر انسان آخرت را بر دنیا برنگزیند، واقعا باید همان فرمایش امام على علیه‏السلام را برایش آورد که: هرکس آخرت را بر دنیا ترجیح ندهد، خردمند نیست: مَن لَم یُؤْثِرِ الآخِرَةَ عَلَى الدُّنیا فَلا عَقلَ لَه(45).

بنابراین به فکر آخرت بودن و برگ عیشى به گور خود فرستادن، مى‏تواند عاملى براى شناخت و درک انسان باشد و باید گفت دیندارىِ انسان به اندازه‏ى عقل اوست، همانطور که حضرت امیر علیه‏السلام مى‏فرماید: على قَدرِ العَقلِ یَکونُ الدّینُ.(46)

نکات بسیارى هستند که مى‏توان به وسیله‏ى آن‏ها عقل آدمى را سنجید که در بحثِ «عاقل کیست؟»به آن مى‏پردازیم.

پى‏نوشتها:‌



--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ التعریفات جرجانى ص 65.
2 ـ فرهنگ لغات قرآن، دکتر محمد قریب، ذیل واژه‏ى عقل. اساس البلاغه عقل را معرفت، بستن و قراردادن چیزى گرفته است ،ذیل واژه‏ى عقل.
3 ـ میزان الحکمه حرف ع، ق، ل / ج 6، ص 406 / محمدى رى شهرى. در تحف‏العقولِ با ترجمه ، این حدیث به تفصیل آمده‏است،ص16
4 ـ همان ص 415.
5 ـ همان ص 406.
6 ـ همان ص 404.
7 ـ الاصول الاصلیة والقواعد الشرعیه، عبدالله شُبَّر ص 210 که از کافى آورده است.
8 ـ میزان الحکمة ج 6 ص 406.
9 ـ خرد گرایى در قرآن و حدیث ص 30 محمدى رى شهرى.
10 ـ اصول کافى چاپ اسوه ج 1 ص 44 ـ 43.
11 ـ بهترین کارها، میانه‏روى است. درکتاب قانون ترجمه‏ى «دُستور معالم الحِکَم و مأثورمکارم الشِّیَم» از قاضى قضاعى متوفّاى 454ق، مترجم دکتر فیروز حریرچى، باب اوّل سطر دوم، از امام على علیه‏السلام آمده: خَیرُالاُمورِ اَوساطُها: بهترین کارها میانه‏هاى آنهاست. (تهران، امیرکبیر 1362ش).
12 ـ میزان الحکمه، ج 6، ص 407.
13 ـ حکمت 421.
14 ـ ج 1، ص 35.
15 ـ خردگرایى در قرآن و حدیث، ص 30.
16 ـ همان.
17 ـ همان(این فرمایش در جلد آخر شرح نهج البلاغه ابن‏ابى الحدید، منتسب به حضرت امیر علیه‏السلام است).
18 ـ اعراف / 157.
19 ـ نور/35.
20 ـ اسراء/ 85.
21 ـ مرگ و اسرار آن، ص 42.
22 ـ در روزنامه‏ى ایران، شماره‏ى 2276،مورخِ28/7/1381، ص15، مقاله «سیاه چاله‏اى با رژیم غذایى محدود» آمده: «ستاره‏ى 2s که در هر ثانیه، سرعتش از 5000 کیلومتر گذشته، به طرف مرکز کهکشان در حرکت است (یعنى یک شصتم سرعت نور) و این ستاره 15برابرِ خورشید ماست و فاصله اش تا مرکز کهکشان، 17 ساعت نورى، سه برابر فاصله‏ى خورشید تا پلوتون مى‏باشد.اگر این فاصله 70 برابرکوتاه‏تر شود، مکش سیاه‏چاله‏اى در کهکشان آن راخواهد بلعید... و جرم ماده‏اى که در مرکز کهکشان به صورت فشرده وجود دارد، برابراست با 6/2میلیون خورشید... و اندازه‏ى یک کهکشان در حالت عادى به قدرى بزرگ است که گردش خورشید حول کهکشان راهِ شیرى 230 میلیون سال طول خواهدکشید.». حال ملاحظه فرمایید، جهان مادّى که خداوند متعال یکتا آن‏را آفریده چقدر بزرگ است که وصف آن امرى آسان نخواهدبود! و این نکته را باور کنیم که در کلّ نظام خلقت ماچه هستیم و به اصطلاح چه محلى از اعراب داریم. فقط باید گفت «پروردگارا! این جهان را بیهوده نیافریده‏اى و تو منزَّه و پاکى، ما را به لطف خود از عذاب (دوزخ) حفظ فرما: ... ربَّنا ما خَلَقتَ هذا باطلاً سُبحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّار (آل‏عمران/191).
23 ـ مرگ و اسرار آن، ص 42.
24 ـ انبیاء/ 33.
25 ـ اصول کافى، ج 1، ص 36، حدیث 14 از کتاب العقل و الجهل چاپ اسوه .
26 ـ غرر الحکم و درر الکلم، میزان الحکمه ج 6 ص 396.
27 ـ میزان الحکمه، ج 6، ص 400.
28 ـ همان، ص 395.
29 ـ همان ص 399.
30 ـ در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا علیه‏السلام علاوه بر نکته‏ى فوق محبوب‏ترین مخلوق را آورده‏است. کافى، ج 1، حدیث 13.
31 ـ ولى گوش شنواى نفس کجاست؟ در حدیث داریم که انسان بینِ عقل و هواى نفس قرار مى‏گیرد و هر یک غلبه کنند، نفسِ آدمى در جلگه‏ى آن وارد مى‏شود: العقلُ صاحبُ جَیشِ الرّحمن وَ الهَوى قائدُ جَیشِ الشّیطانِ و النَّفسُ مُتَجاذِبَةٌ بَینَهُما فَاَیُّهما غَلَبَ کانَت فی حَیِّزِه. امام على علیه‏السلام ، غررالحکم، ص96، میزان الحکمه، ج 6، ص 404.
32 ـ نهج البلاغه حکمت 424.
33 ـ همان حکمت 38.
34 ـ حجرات /13:اِنَّ أکرَمَکُم عِندَاللّهِ أتقیکُم .
35 ـ غررالحکم و دررالکلم، ترجمه‏ى محمدعلى انصارى قمى، ص873.
36 ـ نهج‏البلاغه، حکمت 281.
37 ـ همان خطبه 224.
38 ـ به کتاب اصول الفقه / محمد رضا المظفر(ره) مقصد الثانى، ص 205، الملازمات العقلیه مراجعه شود.
39 ـ خردگرایى در قرآن و حدیث، ص 44.
40 ـ نامه 78 نهج البلاغه ترجمه محمد دشتى.
41 ـ میزان‏الحکمه، ج 6، ص 418.
42 ـ غررالحکم ، ص732.
43 ـ همان، ص611.
44 ـ همان، ص615.
45 ـ همان، ص699.
46 ـ غررالحکم، ص487.

 


موضوعات مرتبط :
نویسنده جـــــوان ودیــــــن در دوشنبه 93/5/20 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )