آدمی هراندازه که بزرگ می شود بجای اخلاق مداری ، بسوی بی اخلاقی بیشتر سوق پیدا می کند ؛ اصلا من حرفی نمی زنم ؛ بگذارید از زبان کسی این سخن را براتون بیان کنم که تمام عقول بشریت را مدهوش خود ساخت ؛پیامبر اکرم از مسیر عبور می کرد ، چشمش به جمعیتی افتاد که دور شخصی را گرفتند . حضرت نزد آنها رفت و پرسید ، برای چه در اینجا جمع شده اید !؟ گفتند، دیوانه ای در اینجا هست(حرکات او ما را بخ اینجا کشانده است)پیامبر اکرم فرمود: دیوانه حقیقی این شخص نیس بلکه این شخص بینوا ، گرفتار و بیمار است . آیا می خواهید شمارا به ویژگی های دیوانه حقیقی آگاه کنم !؟ عرض کردند: آری ای رسول خدا . فرمود دیوانه حقیقی درارای این نشانه ها است .
الف)با کبر و نخوت، راه می رود(خودبزرگ بین و متکبر است)
ب)به دو طرف خود مکرر نگاه می کند(خود بین و معجب اس)
ج) شانه های خود رابالا و پایین می آورد (خودنماست و عقده حقارت دارد)
د)ازدیگاه خدا آرزوی بهشت می کند با اینکه به گناه خود ادامه می دهد
ه)جامعه، نه از شر او در امانند و نه به خیر او امید وارند .
برخورد های صورت می گیرد که نشانی از اخلاق و اخلاق مداری ندارد بلکه برای از بین بردن خصوصیت های برتر انسانی شروع به ناسزاگویی و پرخاشگری می کنند .... وقتی که اخلاق مداری دربین اشخاص می میرد نشانه های دیوانگی با خصوصیات بالا در آن ظهور و بروز پیدا می کند
لووتیروکسین سدیمبجای فلووکسامین شاهکار داروخانه ای در پردیسان قم هفته قبل یعنی یکشنبه هفته قبل برای درمان برخی از مشکلات وارد مطب شدیم ، بعد از مدتی که صحبت و در مورد بیماری فی مابین مریض و آقای دکتر رد و بدل شد ادامه نظربدید...
طیب و طاهر با قم چندان فاصله ندارند ولی خیلی غریب هستند، دم غروبی خواستیم یه هوایی عوض کرده باشیم . ولی دیدم نه ، بوی غریبی در امام زاده طیب و طاهر هم دیده می شد
چند تا عکس گرفتم تا شاید مرحمی باشد برای غربت و تنهایشا ن .
وضویی ساخته و وارد صحن مطهر شدم . چقدر آرامبخش بود فضای درونی گنبد ، خسته و ملول هم از روح و هم از جسم فقط می خواستم یکی رو پیدا کنم کلی باهاش حرف بزنم .
گوش خوبی بود برای شنیدن حرفهایم چون مدتی است که بدجوری کلافه ام ، روحم آزرده و خسته از دوران . شکوه نمی توانم بکنم ، چون هرچی هست باید در درون دلم بریزم . مانند گنبد یشمی رنگ این طیب و طاهر ، که در تاریکی شب با خادم پیرشان همنوا شدند و کلی همسایه های که بجای آپار تمان و یا آسمان خراش های آنچنانی تنها در یک متر بدون توقع آرمدیدند .
دمی آرمیدم شاید خستگی چند روزه کاری و درسی از تن و جانم برون رود ولی گویا غم برای دل من همیشگی است . باز امید دارم ، به صبح ، به روشنایی و به آفتابی که دوباره خواهد تابید .
در صحن دیگر طیب و طاهر عده ای دیگر بودند که در تاریکی مشغول اقامه نماز بودند ، با خودم سئوالی کردم چرا ! نباید طیب و طاهر با این همه عظمت که دارند در عین غربت چرا باید مهمانانشان در تاریکی نماز می خوانند ، در هر صورت کاری نداشتم . ولی بعد از اینکه آمدم بیرون خادم پیرشان را دیدم که مانند صاحبخانه ای که این پا و اون پا می کند هی به چشم مهمونا نگاه می کند شاید مهموناش متوجه شده بیرون روند . سلام دادم بهش و احوال پرسی کردم و گفتم . پدر جان این امام زاده امام جماعت نداره ، ! انگار تعجب کرده باشه گفت ! امام جماعت ! امام جماعت برای چی ؟ گفتم آخه امام زاده با این عظمت و مهمونای که براش هرروز و شب میاد نباید امام جماعت داشته باشه ! با خودم گفتم نکنه از حوزه علمیه قم همه روحانیون و فضلا هجرت کردند به شهرهای دیگر نیستند ! براستی چرا باید امام زاده و مساجد قم باید خالی از امام جماعت است ؟ ادامه مطلب...
بله چند قدم تا صبح باقی است ، این حرف اون روزای بود که همه پرسنل همافران نیروی هوای ارتش با هم دیگر می گفتند .زمزمه از رسیدن حیات دوباره به شاهرگ سربازانی بود که مدت ها برای آزاد پریدن تنگ تنگ شده بود و برای جستن منتظر فرصت بودند . امام رسید بود ، 12 بهمن ماه زمانی که بختیار هنوز در فکر وعده و وعید دادن به مردم بود ، امام رسیده بود و با مردم صحبتاشو کرده بود ، گفته بود که من به کمک این ملت تو دهن این دولت « منظور بختیار » می زنم از اینکه مردم مرا می خواهند دولت تشکیل می دهم ، بله همافران نیروی هوایی دلشان به حرف امام مطمئن بود می دونستند که امام وقتی حرفی را می زند روش پافشاری می کنه ! 19بهمن ماه با حرکت دستجمعی که داشتند وارد جماران شده و با امام خود عهد بستند که در رکابش هستند .
السابقون السابقون اولئک المقربون برای اینها نوشته شد، تمام دلواپسی هایم این است که نکنه شرمنده امام و شهدا و رهبر فرزانه امام سید علی باشیم ا / از این همه کج رفتاری های / از این همه بد اخلاقی های سیاسی / از این همه حرف نشنوی های که برخی ها انجام می دهند/مگر امامان سید علی خامنه ای حفظه الله نفرمودند که هرکسی فضای آرامش مردم و نظام را بهم بزنند خائن به مردم و نظام هستند / چرا ؟ چرا ؟
بس است دیگر ! مردم به اندازه کافی دارند سوء رفتار ها را تحمل می کنند، سی چهار سال است که با بصیرت تمام مطیع امر ولایت بودند و هستند، گوش به فرمان رهبرشان پیش می روند ، اگر دشمن کور دل و نادانشان اومد تحریم کرد / خوب بکنند تحریم را با صبر و استقامتشان می شکنند / دیگه چی ؟ شما ها دیگه موجبات شادی دشمنان را فراهم نکنید ، غفلت نکنید / غافل نباشید / دست در دست هم در جهت مشکلات مردم قدم بردارید با دعوا مشکلات درست نمی شود/
? أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ ?
شاید کسی را فراموش کردهایم!
مادر را دیدهای که چه سان از فرزند نوخاستهاش چشم بر نمیدارد و هر جا که او گامهای سست و لرزانش را میگذارد، بیاختیار یک گام از او جلوتر میدود؟ کودک را دیدهای -کودک تازه متولد شده را-که هنوز هیچ پناهگاهی نمیشناسد، چه سخت میگرید و بیتابی میکند و در پس او مادر و پدرند که از بی قراری کودک بیتابند؟ هر روز و هر شب از برای لحظهای به خواب رفتن نوزاد چشم بر روی چشم نمیگذارند و سرانجام این خستگی است که پلک های سنگینشان را به هم میدوزد و دوباره با شنیدن آهنگ گریهی نوزاد به جدال با خواب در میافتند. به راستی این چه حسی است که اینچنین سختی و دشواری زندگی را بر پدر و مادر شیرین و خوشایند میسازد؟ این کدامین حلقه از سلسله جنبان محبت است که اینگونه بر گرداگرد کودکی میپیچد و او را فصل مشترکی میکند از عاطفه ی زوجی بر ثمره ی وجودیشان؟ مگر میشود که روزی بگذرد و پدر با دیدن کودکی که دست در دستان والدینش دارد، یاد فرزندش نیفتد یا مادر اگر چیزی برای کام خود خواسته، قبلاً آن را برای کودکش نخواسته باشد؟!
با این مقدمه، شاید کلام امام رضا علیهالسلام را بهتر درک کنیم که فرمودند:
«… امام، پدر دلسوز است… امام (همچون) مادرِ نیکوکار، نسبت به طفلِ کوچک است.»[1]
هیچکس در دلسوزی و شفقت مادر نسبت به فرزند شیرخوارش تردید نمیکند؛
اما آیا کسی یاد میکند امامی را که دلسوزیش به حال ما بیش از آن مادر است؟!
چشم به راهی مادر، در هنگامِ بازگشت فرزندِ دور از وطن را دیدهاید؟
آیا یاد کردهاید از امام زمان ِخود که بیش از مادر، چشم به راهِ بازگشتِ ما به سوی خویشتن است؟
چه شده که تعلقات دنیوی ما را در تلهی خود گرفتار کردهاست؟
چه شده که به این و آن دل بستهایم و از دلبند حقیقی عالم غافل شدهایم؟
آیا در قلبِ خود جایی برای امام عصر علیهالسلام خالی گذاردهایم؟
? أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّهِ وَ مَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لَا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ …?[2]:
? آیا هنگامِ آن نرسیده که دلهای مؤمنین برای خدا خاشع گردد و نباشند همانند آنان که قبلاً کتاب بر آنها نازل شد؛ پس دورانی طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان سخت شد…?
نکند که ما هم مانند گذشتگان، در اثر روزمرّگی زندگی چنان محو زرق و برق دنیا شدهایم که خاطرمان از یاد مهدی علیهالسلام تهی شده باشد؟
نکند که طولانی شدن غیبت، ما را مصداقِ ? فَطالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُم ?[3] کرده باشد؛ قساوت قلب در اثر طولانی شدن دوران غیبت را به ما نسبت دهند و ما را با اهل کتابی همسان کنند که قصد جان پیامبرانشان میکردند!
بیا امروز من و تویی که هر روز و هر ساعت به هزاران زیبایی دنیا اندیشه میکنیم،
اکنون و در این ساعات و لحظات پربرکت، بر دل خویش نظر افکنیم.
هیهات که دل ما را زنگارِ بی تفاوتی و غفلت نسبت به امام زمان علیهالسلام پوشانده باشد؛
بیایید قدری بنشینیم و با خود حدیث نفس کنیم:
آیا قلبِ ما در طولِ روز، به یاد حضرت مهدی علیهالسلام میتپد؟
آیا دلمان میسوزد که جوانی مان گذشت و روی آن ماه طلعتِ خدایی را ندیدیم؟
آیا دلمان به سان پرندهای به سوی آن غایب از نظر پر میکشد؟
که امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودهاند:
« فرزندم مهدی! بدان که دلهای مردمان با اخلاص و طاعت پیشه، بهسان پرندگانی که به سوی آشیانه پر میکشند، مشتاقِ تو هستند.»[4]
اگر نه چنینایم که دل هایمان با شنیدن نام مهدی علیهالسلام کنده شود؛
اگر در طولِ روز و شاید هفته و ماه، دلمان به سوی آن عزیز پر نمیکشد؛
باید که در این ایام فکری به حال ِخود کنیم.
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی
هنوز دیر نشده!
توسّلی، توجّهی و دعایی بر سلامتی و فرجش
که اوست مهربان تر از مادر…
[1]. کافی1: 198، ح1?
[2]. حدید(57): 16؛ امام صادق علیهالسلام فرمودند:« این آیه که در سوره ی حدید است… دربارهی مردم زمان غیبت نازل شد و منظور از «اَمَد» مدت غیبت است »؛ شیخ علی کورانی، معجم الاحادیث الامام المهدی علیهالسلام 5: 442?
[3]. حدید(57): 16: ? مدت ( غیبت ) بر آنها طولانی شد؛ پس قلبهاشان سخت گردید. ?
حضرت آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: یک پدر حکیم برای فرزندان خود بر اساس حکمت بازیچه میخرد، این اسباببازی، بازی و لهو و لعب است، اگر این پست و مقام و عناوین اعتباری نباشد کسی تن به این امور و این کارها نمیدهد، این پستان کودکانه را در دهان اهل دنیا قرار میدهیم تا اینها سرگرم شوند و به این کارها تن دهند، اما باید بدانند اینها بازی است.
حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی پیش از ظهر چهارشنبه در مسجد اعظم قم، به بیان تفسیر آیات ابتدایی سوره مبارکه روم پرداخت و گفت: «أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ» ما یک تماشا داریم و یک عبرت، تماشا از آن تاریخنگاران و گزارشگران است، تماشا و اطلاعات سواد نیست، اگر کسی بتواند تحلیل کند و علل موفقیتها و شکستها را معین کند این علم تاریخ است، اگر کسی تاریخ را دانست علم ندارد بلکه باید بتواند تحلیل کند، عبرت سبب حرکت از جهل به عقل و از غفلت به بیداری است و خداوند در آیات بسیاری میفرماید. ادامه مطلب...