امام على (ع ) مى فرماید، جمعى در حضور رسول خدا (ص ) بودند و من هم بودم پیامبر (ص ) به ما رو کرد و فرمود:
اخبرونى اى شیى ء خیر للنساء :
((به من خبر دهید بهترین چیز براى زنان چیست ؟))
همه ما از پاسخ صحیح این سؤال در مانده شدیم ، سپس حاضران متفرق شدند، من به خانه آمدم و جریان سؤال پیامبر (ص ) و عجز ما از جواب به آن سؤ ال را براى حضرت زهرا (س ) تعریف کردم .
فاطمه (س ) فرمود: ولى من پاسخ سؤال را مى دانم ،
خیر للنساء ان لایرین الرجال و لا یراهن الرجال :
((بهترین چیز براى زنان آن است که مردان نامحرم را نبینند و مردن نامحرم نیز آنها را نبینند))
در بعضى از عبارات آمده : ان لاترى رجلا و لایراها رجل
به حضور رسول خدا (ص ) رفتم و عرض کردم پاسخ آن پرسش که از ما کردى این است : ((بهترین چیز براى زن آن است که نه مرد نامحرم او را بنگرد و نه او مرد نامحرم را بنگرد))
فرمود: ((تو که نزد من بودى ، پاسخ این سؤ ال را ندادى ، اکنون بگو بدانم ، چه کسى این پاسخ را به تو آموخت ؟))
على (ع ) گفت : ((فاطمه (س ) این جواب را داد))
پیامبر (ص ) از این پاسخ ، خرسند شد و فرمود:
ان فاطمة بضعة منى :
((همانا فاطمه (س ) پاره تن من است ))
نویسنده جـــــوان ودیــــــن در جمعه 89/2/17 |
نظر
مختارات و منتخبات الهى در نظام احسن اقتن و در میان مخلوقات اعم از مبدعات و منشاءت و مخترعات چه در نظام تکوین و چه در نظام تشریع بسیار و بیرون از حد و شمار است و براى رعایت اختصار به برخى از آن مختارات اشاره مى شود.
مختار و برگزیده پروردگار از میان اسماء خود، اسم (((على ))) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان صفات خود، صفت رحمت است
مختار و برگزیده پروردگار از میان عقول ، عقل اول است
مختار و برگزیده پروردگار از میان نفوس ، نفس کلیه الهیه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ملائک (مهیمین ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ممالک هستى ، کشور بهشت است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اشربه بهشتى ، شراب تسنیم است
مختار و برگزیده پروردگار از میان انهار بهشتى ، نهر کوثر است
مختار و برگزیده پروردگار از میان احجار، حجرالاسود است
مختار و برگزیده پروردگار از میان بیوت سماوى ، بیت المعمور است
مختار و برگزیده پروردگار از میان بیوت ارضى ، کعبه معظمه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان مراکب سماوى ، براق است
مختار و برگزیده پروردگار از میان کواکب ، شمس است
مختار و برگزیده پروردگار از میان صور، صورت انسانیه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اعضاء انسانى ، قلب است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ارادات ، نیت است
مختار و برگزیده پروردگار از میان خلقها (خلق عظیم ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اعداد، تسعه و تسعین است
مختار و برگزیده پروردگار از میان طرق و سبل ، صراط مستقیم است مختار و برگزیده پروردگار از میان اعمال ، فرائض است
مختار و برگزیده پروردگار از میان احوال ، مقام رضا است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ادیان ، دین اسلام است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ارکان ، دین نماز است
مختار و برگزیده پروردگار از میان نوامیس ، شریعت محمدیه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان فضائل ، ایمان است
مختار و برگزیده پروردگار از میان معارف معرفه الله است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اصول اعتقادیه ، اصل توحید است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اثنیه ، صلوات است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اذکار (لا الله اله الله ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان کتب آسمانى ، قرآن است
مختار و برگزیده پروردگار از میان سور قرآنیه ، سوره یاسین است
مختار و برگزیده پروردگار از میان قصار المفصل ، سوره توحید است
مختار و برگزیده پروردگار از میان آیات قرآنیه آیه الکرسى است مختار و برگزیده پروردگار از میان شهور، شهر رمضان است
مختار و برگزیده پروردگار از میان ایام اسبوع ، یوم الجمعه است
مختار و برگزیده پروردگار از میان لیالى ، لیله القدر است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اوقات ، وقت سحر است
مختار و برگزیده پروردگار از میان قرون ، قرن نبى الختمى (ص ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان اعصار، عصر ظهور المهدى (عج ) است
مختار و برگزیده پروردگار از میان انبیاء، حضرت محمد (ص ) خاتم الانبیاء است
مختار و برگزیده پروردگار از میان خلفا و اوصیاء انبیاء و مرسلین ، خلفاء و اوصیاء حضرت خاتم النبین است که عدد آنها دوازده نفر و اول ایشان حضرت امیرالمؤ منین على بن ابیطالب و آخر ایشان ولى عصر بقیه الله حضرت مهدى حجه بن الحسن العسگرى صلوات علیهم است . الذى بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض والسماء
مختار و برگزیده پروردگار از میان نساء و بانوان جهان ، ملکه ملک و ملکوت ام الائمه دختر والا گهر پیغمبر خاتم (ص ) حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها سیده نساء العالمین من الاولین و الاخرین است .
در عرصه دو گیتى از آشکار و پنهان |
زیباترین بدیعى کآمد ز فیض سبحان |
از هر چه هست پیدا وز هر چه هست پنهان |
از مرغها هزار است وز فصلها بهار است |
از عضوهاست دیده وز عرقهاست شریان |
از طیبهاست عنبر وز زیبهاست افسر |
وز نهرهاست کوثر وز نوعهاست انسان |
وز تیغهاست ابر و وز دشنه هاست مژگان |
از عقلهاست اول وز نفسهاست قدسى |
وز نغمه هاست قرآن وز خلقهاست احسان |
از پیکهاست جبریل وز مژده هاست بعثت |
از اصلهاست توحید وز فضلهاست ایمان |
از شهرها مدینه وز انبیاء محمد(ص ) |
وز شاخه هاست طوبى وز باغهاست رضوان |
از اولیاست حیدر مثلش نزاد مادر |
باشد کلام ناطق یا روح و جان قرآن |
زان سیده نساء است اندر جهان امکان |
او منبع فضائل او مجمع محاسن |
او مخزن فیوضات مجلاى ذات یزدان |
او مادر ائمه او کوثر محمد (ص ) |
اعطائى الهى آمدبه نص قرآن |
این از عنایت اوست با جمله محبان |
یا فاطمه الزهرا یا بنت محمد (ص ) یا قره عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الى الله و قدمناک بین یدى جاجاتنا یا وجیه عندالله اشفعى لنا عندالله . اشراق دوم : بیان نسب ملکه ملک و ملکوت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
بس در رفعت شاءن و مقام والاى نسبى حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و على ابیها و بعلها و بنیها، که دخت اول شخص عالم امکان است و اثر روحانى و جسمانى حضرت خاتم انبیاء و سرور اصفیاء همان اثر صادر نخستین و اولین جلوه رب العالمین . فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر کسى است که در نظام وجود از غیب و شهود بالادست او در مرتبه و مقام کسى نیست ، مگر ذات واجب الوجود. او دختر شخصى است که اشرف الاولین والاخرین و رحمه للعالمین و خاتم الانبیاء و المرسلین است : بتصریح نص قرآن لقوله تعالى (و ما ارسلناک الارحمه للعالمین )
آیه 107 سوره انبیاء و نیز (و لکن رسول الله و خاتم النبین )
از آیه 40 سوره احزاب : بزرگان از اکابر و اعاظم عرفاى شامخین در تعریف خاتم گفته اند (الخاتم من ختم المراتب باسرها و بلغ نهایته الکمال
زین سبب خاتم شده است او که بجود |
مثل او نى بود و نى خواهند بود |
براهین عقلیه و نقلیه این واقعیت را ثابت نموده که سکه تعین ام التعین ختمى جمعى کمالى منحصرا بنام آن حضرت زده شده و خداى حکیم آن بزرگوار را بر تبه خاتمیت سرافراز و او را از میان کل ماسوا برگزیده و مقام شامخ خاتمیت را به آن حضرت عطا و مرحمت نموده است :
هر ماده اى که قابل این گوهر گرانمایه نیست آیا نمى بینى که خداى جهان آفرین که بر کلک او بیکران آفرین از بسیارى از جماد اندکى را نبات و از بسیارى از نبات اندکى را حیوان و از بسیارى از حیوان اندکى را انسان نمود؟ یعنى نباتى که در طریق وجود خود حیوان است و حیوانى که در صراط وجود خود انسان است و از بسیارى اناس اندکى را عاقل و از بسیارى عقلاء اندکى را مسلم و از بسیارى مسلمین اندکى را مومن و از مؤ منین اندکى را عابد و از عابدین اندکى را زاهد و از زاهدین اندکى را عالم و از عالمین اندکى را فقیه و از فقها اندکى را حکیم و از حکما اندکى را عارف و از عرفاء اندکى را ولى و از اولیاء اندکى را عارف و از عرفاء اندکى را اولوالعزم و از اولوالعزم یکى را خاتم آفرید پس در نظام کل اشرف مخلوقات و افضل مصنوعات حضرت خاتم النبیاء و سرور اصفیاء محمد مصطفى علیه و آله آلاف التحیه و الثناء است که فاتح است در قوس نزول و خاتم است در قوس صعود :
اى کائنات را بوجود تو افتخار |
(تو فاتح وجود و تو هم خاتم وجود |
ختم کمال در تو نموده است کردگار ) |
(عالم ز فیض هستى تو پدیدار آمده |
پس کائنات را بوجود تو افتخار)
|
ما ضمن رساله (جلوه ربانى در اثبات خاتمیت ) علاوه بر آیات قرآنیه و اخبار و احادیث و خطب صادره از مقام عصمت و معادن حکمت نیز از طریق برهان :ده برهان و دلیل عقلى بر اثبات خاتمیت نبى اکرم و رسول خاتم حضرت محمد مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم اقامه نموده ایم که فهرست آن براهین به قرار زیل است :
برهان اول از طریق لزوم مظهر جامع
برهان دوم از طریق لزوم انتهاى سیر صعودى
برهان سوم از طریق لزوم تکمیل فیض الهى
برهان چهارم از طریق تطابق نظامین
برهان پنجم از طریق اسفار اربعه
برهان ششم از طریق قاعده امکان اشرف
برهان هفتم از طریق قاده امکان اخس
برهان هشتم از طرق برهان لزوم قانون تام و اتم آسمانى
برهان نهم از طریق برهان لزوم رابط بین خالق و مخلوق
برهان دهم از طریق قاعده وجوب لطف بطریق اولى ، چه خاتم مکمل دائر نبوت و سفارت الهیه است :
بیان این براهین دهگانه مشروحا در کتاب جلوه ربانى در اثبات خاتمیت مندرج است کتاب نامبرده که با خط مولف است عینا عکس بردارى و در ایران و خارجه منتشر شده است و چند نسخه از آن نزد مولف موجود است که در صورت مراجعه به طالبان آن اهداء مى گردد:
لمولفه
هزار بینه دارم که در نظام وجود |
کسى به مرتبه ختم انبیا نرسد |
ز صد هزار پیمبر که در جهان آمد |
کسى به منزلت و فضل مصطفى نرسد |
به حسن معنى و صورت مثال او نبود |
محمد (ص ) است که او را ستود ذات ودود |
ز حق ثنا به کسى جز به یار ما نرسد |
خدا و جمله ملائک ثناى او گویند |
دعاى ما به سما جز که با ثنا نرسد |
شفیع جمله خلایق به روز محضر اوست |
کسى به رتبه احمد (ص ) ز ما سوا نرسد |
چه اوست مظهر جامع که خاتمیت را |
جز او به لیاقت ز ما سوا نرسد |
مراست دست به دامان این چنین یارى |
که از ازل و ابد کس به یار ما نرسد
|
این حدیث شریف از خود حضرت ختمى مرتبت منقول است که فرموده ما خلق الله خلقا افضل منى و در حدیث معتبر دیگر آمده که حضرت ولى الله اعظم على علیه السلام از پیغمبر خاتم صل الله علیه و آله و سلم پرسید یا رسول الله فانت افضل او جبریل حضرت در جواب فرمود یا على ان الله فضل انبیاء المرسلین على ملائکته المقربین و فضلنى على جمیع النبین و المرسلین والفضل بعدى لک یا على والائمه من بعدک این حدیث نورانى را علامه محقق ملامحسن فیض کاشانى از شیخ صدوق رضوان الله علیهما در کتاب علم الیقین خود نقل نموده است .
مادر حضرت فاطمه زهرا ع
هویت بانوى عظمى علیا مکرمه خدیجه کبرى مادر حضرت زهرا(ع )
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مادرش یگانه بانوى عظیمه الشان و المرتبه جناب علیا مکرمه مجلله خدیجه کبرى علیها التحیه و الثناء است
این مخدره محترمه معظمه سلام الله علیها اول زنى است که حضرت نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم با او ازدواج نموده است و ولادتش در سنه شصت و هشت قبل الهجره بوده این بانوى معظمه داراى مقام سیادت و ریاست و حشمت و داراى مال و ثروت بسیار بوده است داراى مقام عفت اخلاق حمیده بوده و اوصاف جمیله را واجد بوده و بس در مقام سخاتوت و فداکاریش که تمام اموال و ثروت خود را به رایگان براى اعلاء کلمه توحید و ترویج اسلام مطلقا در اختیار تام شوهرش پیغمبر عالى مقام گذاشت .
شرافت و عظمت شئون حضرت خدیجه کبرى نسبا و حسبا و ایمانا و اخلاقا در تاریخ اسلام از ناحیه مورخین ثبت و ظبط است
بطوریکه ما را بى نیاز از بیان آن مى نماید. جناب خدیجه کبرى علیها سلام اول کسى است در میان بانوان که به خاتم پیغمبران ایمان آورد و دعوت حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى على آلاف التحیه والثناء را پذیرفت و مشرفه به دین مبین اسلام گردید.
حضرت علیا مکرمه خدیجه کبرى علیها التحیه والثناء از بانوان برگزیده خداس است همین بس در مقامش که هرگاه جبرئیل امین فرشته وحى اهى بر خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفى (ص ) نازل مى گردید، سلام خدا بر حضرت خدیجه کبرى سلام الله علیها پیامش بود.
جبرئیل هر وقت شرفیاب محضر انور پیغمبر اکرم (ص ) مى شد عرض مى کرد خدا مى فرماید سلام مرا به جناب خدیجه برسانید و بآن بانوى عظمى بگوئید ما براى او در بهشت قصرى مجلل و زیبا مطابق شاءن او مهیا و آماده نموده ایم : و نیز در کتاب بحار مجلسى (ره ) نقل شده ان جبرئیل علیه السلام اتى النبى صلى الله علیه و آله فقال : اقرء خدیجه من ربها السلام فقال رسول الله صلى الله علیه و آله : یا خدیجه هذا جبرئیل یقرئک من ربک السلام قالت خدیجه :الله السلام و منه السلام و الیه السلام .
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شوهرش وجود مقدس قطب ارائک توحید، سلطان العارفین و رئیس الموحدین و امیرالمومنین و امام المتقین ولى الله اعظم حضرت على مرتضى صلوات الله و سلامه علیه است
حضرت على مرتضى علیه السلام داراى مقام ولایت کلیه مطلقه است و تمام شئون ولایت و علامات و امتیازات امامت را واجد است .
حضرت على مرتضى علیه السلام داراى نفس کلیه الهیه است همان نفسى که مورد خطاب است در آیه شریفه پایان سوره فجر (یا ایتها النفس المطمئنه ارجعنى الى ربک راضیه مرضیه فادخلنى فى عبادى و ادخلى جنتى : آیه 30 سوره الفجر.
حضرت على مرتضى علیه السلام اعلم الناس است ، احکم الناس است ، اقتى الناس است ، احلم الناس است ، اشجع الناس است اسخى الناس است ، اعبد الناس است :
حضرت على مرتضى علیه السلام در تمام شئون ولایت کلیه مطلقه با حضرت ختمى مرتبت محمد (ص ) شریک است الا اینکه نبوت ختمیه مختص رسول الله صلى الله علیه و آله است چنانکه در حدیث شریف منزلت ، تصریح به این واقعیت شده است : قال رسوال الله (ص ) مخاطبا لعلى المرتضى (ع ) ( انت منى بمنزله هارون من موسى الا انه لان نبى بعدى ) این حدیث مورد اتفاق عامه و خاصه است حضرت ختمى مرتبت خطاب به حضرت امیر اهل ایمان ، على مرتضى فرموده تو از من در تمام شئون بمنزله هارونى از موسى ، مگر اینکه نبوت به من ختم شده است و بعد از من پیغمبرى نیست :
جمله (و لا نبى بعدى ) از لسان پیغمبر اکرم (ص ) علاوه بر اینکه سند محکمى است بر خاتمیت آن حضرت ، نیز مثبت ولایت کلیه مطلقه حضرت على مرتضى (ع ) مى باشد. چون موسى و هارون سلام الله علیهما در تمام شئون کمالیه با هم مشارکت داشته اند و همین معنى براى خاتم انبیاء محمد مصطفى و على مرتضى صلوات الله علیهما در جمیع شوون ولایت کلیه مطلقه ثابت است و استثناء نشده مگر نبوت که اختصاص به حضرت محمد صلى الله علیه و آله دارد.
نویسنده جـــــوان ودیــــــن در پنج شنبه 89/2/16 |
نظر
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
الحمدالله رب العالمین و الصلوه و السلام على من کان نبینا و آدم بین الماء و الطین محمد اشرف الاولین و الاخرین و خاتم السفراء و المرسلین و على آله الطاهرین و عترته المعصومین سیما على الجوهره القدسیه فى تعین الانسیه صوره نفس الکلیه جواد العالم العقلیه بضعه الحقیقه النبویه مطلع الانوار العلویه عین عیون الاسرار الفاطمیه المنجیه محبیها عن النار ثمره شجره الیقین سیده نساء العالمین المعروفه بالقدر المجهوله بالقبر قره عین الرسوال الزهرا البتول علیها الصلوه والسلام :
جوهر القدس من الکنز الخفى |
من عالم الاسماء اسمى کلمه |
روح النبى فى عظیم المنزلته |
و فى الکفاء کفو من لا کفوله |
و لیس فى محیط تلکه الدائره |
مدارها الاعظم الا الطاهره |
هى البتول الطهر و العذراء |
تهنیته سیدالرسل بها
این اشعار در ربار که به برخى از آن اقتصار ورزیدیم ناظم آن نابغته الدهر فیلسوف الزمن و فقیه الامه مرحوم آیت الله العضمى حاج شیخ محمد حسین اصفحانى قدس سره السبحانى مشتهر بعلامه کمپانى است که این بزرگوار از اساتید مرحوم آیتین علمین آقاى خوئى و آقاى میلانى اعلى الله مقامها به شمار مى رود.
این علم ربانى را تاءلیفات و تصنیفات بسیارى است که از جمله حاشیه اى بر کفایه الاصول مرحوم آیت الله الکبرى آخوند ملا محمد کاظم خراسانى رحمه الله علیه و نیز کتاب تحفه الحکیم که منظمومه ایست در حکمت متعالیه و رسائل دیگر که درود بر روح پرفتوحش باد.
اشراق اول : در بیان اینکه وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا ص مختار و برگزیدهپروردگار از میان قاطبه بانوان جهان است
مقدمه
شکى نیست که خداى حکیم را در نظام وجود اعم از نظام تکوین و نظام تشریع مختارات و منتخبات و برگزیده هائى است که همه بر طبق حکمت و مصلحت و مبانى نفس الامریه است و همه بر ملاک فضیلت و شرافت است و رعایت انتخاب اشرف فالاشرف و افضل فالافضل در تعین و تحقق آنها گردیده است و این قانون حکیمانه در تمام نظام وجود و ایجاد و در کل نظام تکوین و تشریع جارى است و نظام اتقن کیانى از نظام
احسن اسمائى ربانى سرچشمه گرفته است .
نویسنده جـــــوان ودیــــــن در پنج شنبه 89/2/16 |
نظر
خدا او را در همان شبى که وصى موسى جان سپرد و عیسى بن مریم به آسمان عروج کرد قبض روح فرمود.
اى مردم ، هر کس مرا مى شناسد که شناخته است ، و اگر نمى شناسد اینکه بداند:........ من ، حسن ، فرزند محمدم ،....... منم فرزند پیامبرى که بشارت دهنده به رحمت ، و ترسانده از عذاب الهى بود، و مردم را (به اذن خدا) بسوى خدا دعوت مى کرد، منم فرزند چراغ نور افشان ، منم فرزند آنکسى که رحمت (خدا) در دو جهان است . منم از خاندانى که خدا پلیدها را از آنان دور گردانیده و منزه و پاکشان کرده است ، منم از آن خانواده اى که خداى تبارک و تعالى مودت و ولایت آنان را بر همگان واجب فرموده است .
و درشان ما اهل بیت است که خدا بر پیامبرش این آیه را نازل فرموده است :
((قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
این روایت را ((حاکم زرندى )) نقل کرده است و چنین ادامه مى دهد که حضرت حسن سلام الله علیه فرمود:
((انا من اهل البیت الذین کان جبرئیل علیه السلام ینزل فینا و یصعد من عندنا و انا من اهل البیت الذین افترض الله تعالى على کل مسلم و انزل الله فیهم : قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى ))
((من از خاندانى هستم که جبرئیل بر ما نازل مى شد و سپس از نزد ما بر آسمان صعود مى کرد، من از خانواده اى هستم که خداى تعالى مودت آنان را بر همه مسلمانان واجب کرده است (یعنى هر کس ادعاى مسلمانى کند، باید داراى مودت اهل بیت پیامبر باشد و فردى از افراد مسلمین در این مورد استثناء نشده است ) و درشان آنهاست که خدا مى فرماید: بگو اى پیامبر، من براى انجام رسالتم مزدى از شما نمى خواهم ، بجز مودت خویشان نزدیکم ))
ما همان خاندانیم که آیه مذکور و آیه ((و من یفترف حسنه نزد له فیها حسنا)) درشان ما نازل شده است ، و کسب حسنه عبارت است از بدست آوردن مودت ما اهل بیت .
این روایت را ((حافظ بزاز)) - ((حافظ طبرانى )) در ((معجم )) - ((ابوالفرج )) در ((مقاتل الطالبین )) - ((ابن ابى الحدید)) در شرح ((نهج )) - ((هیثمى )) در ((مجمع )) - ((ابن الصباغ )) در ((فصول )) - ((حافظ گنجى )) در ((کفایة )) - ((حافظ نسائى )) از ((هبیره )) - ((ابن حجر)) در ((صواعق )) - ((صفورى )) در ((نزهت المجالس )) - و ((حضرمى )) در ((رشفتة الهادى )) آنرا ذکر کرده اند. حضر على بن الحسین (ع ) در سفرش به دمشق به آیه مودت استدلال کرد و خطاب به یکى از روایان چنین فرمود:
اقرات القرآن ؟ فقال : نعم . قال : فقرات آل حم ؟ قال : قرات القرآن و لم اقرا آل حم . قال : ما قرات : قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى . قال : و انکم لانتم هم ؟! قال : نعم .
((آیا قرآن خوانده اى ؟ عرض کرد: بلى . حضرت فرمود: آل حم را خوانده اى ؟ عرض کرد: چگونه مى شود قرآن را قرائت کرده باشم و آل حم را نخوانده باشم . حضرت فرمود: آیا آیه ((بگو (اى پیامبر) من براى رسالتم پاداشى از شما نمى خواهم مگر مودت نسبت به خویشان نزدیکم )) را نخوانده اى ؟ عرض کرد راستى شما همان خانواده هستید؟ حضرت در جواب فرمود: بلى .
این روایت را ((ثعلبى )) در تفسیرش - ((ابوحیان )) در تفسیرش - ((سیوطى )) در ((درالمنثور)) - ((ابن حجر)) در ((صواعق )) - و ((رزقانى )) در ((شرح مواهب )) ذکر کرده اند.
((طبرى )) در تفسیرش مى نویسد ((سیعد بن جبیر))، و ((عمروبن شعیب ))، در موضوع اینکه خویشان نزدیک پیامبر(ص ) چه کسانى هستند، از ((زمخشرى )) چنین نقل مى کنند:
((آل محمد، هم الذین یعود امرههم الیه فکل من کان امرهم الیه اشد و اکمل کانوا هم الآل ، ولا شک آن فاطمد و علیا والحسن والحسین ، کان التعلق بهم و بین رسول الله اشد التعلقات و هذا کالمعلول بالنقل المتواتر وجب آن یکونوا هم الآل ))
خلاصه کلام اینکه : مسلما على (ع )، فاطمه (ع ) و حسنین (ع )، آل پیغمبرند و قطعا حب فاطمه (ع ) ضمیمه اجر نبوت و نشان دهند ولایت اوست .
نویسنده جـــــوان ودیــــــن در جمعه 89/2/10 |
نظر
آیه سوم :
((فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه ))
((پس حضرت آدم (ع ) از حضرت حق تبارک و تعالى کلمات را فرا گرفت و آن کلمات را وسیله (قبول ) توبه خویش قرار داد)) درباره این آیه احادیثى نقل شده است که بسیار فوق العاده است ، و با توجه به آیه مذکور و این روایات ، انسان مى تواند بخوبى درک نماید که حضرت صدیقه سلام الله علیها علت خلقت است و یکى از اسباب آفرینش جهان مى باشد، یعنى همانطور که رسول اکرم (ص )، امیرالمؤ منین و حسنین علیهم السلام سبب خلقتند، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکى از علل آفرینش است ، و معقول نیست کسى علت خلقت باشد و ولایت نداشته باشد.
در این باره دو روایت ، یکى از جناب امیرالمؤ منین سلام الله علیها و دیگرى از جناب ابن عباس نقل مى کنم : روایتى که از وجود مقدس امیرالمؤ منین (ع ) است و جمعى از حفاظ عامه آن را ذکر کرده اند چنین است :
((سالت النبى صلى الله علیه وآله قول الله تعالى : (( فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه )) فقال : ان الله اهبط آدم بالهند، و حوا بجدة ... حتى بعث الله الیه جبرئیل و قال : یا آدم الم اخلقک بیدى ؟، المانفخ فیک من روحى ؟،... قال بلى ، قال : فما هذا لبکاء؟، قال : و ما یمنعنى من البکاء و قد اخرجت من جوار الرحمان . قال : فعلیک بهولاء الکلمات فان الله قابل تویتک و غافر ذنبک ، قل یا آدم : اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد، سبحانک لا اله الا انت عملت سوءا و ظلمت نفسى فاغفرلى ، انک انت الغفور الرحیم ، فهولاء الکلمات التى تلقى آدم ))
((امیرالمؤ منین سلام الله علیها مى فرماید: از پیغمبر اکرم (ص ) معناى آیه شریفه (( ((فتلقى آدم من به کلمات فتاب علیه )) را سؤ ال کردم ، فرمود: هنگامى که خداى تعال ، آدم را در هند، و حوا را در جده فرود آورد.... (حضرت آدم مدتها گذشت که اشک غم بر چهره مى ریخت ) تا اینکه خداى تعالى جبرئیل را نازل کرد و فرمود:
یا آدم ، آیا من ترا بدست (قدرت ) خودم نیافریدم ؟ آیا از روح بر تو ندمیدم ؟ و ملائک را به سجده کردن بر تو فرمان ندادم ؟ و حوا کنیز خود را به تو تزویج نکردم ؟
حضرت آدم عرض کرد: بلى ، خطاب آمد: پس این گریه (مداوم ) تو از چیست ؟ عرض کرد: خدایا، چرا گریه نکنم ، که از جوار رحمت تو رانده شده ام . خداى تعالى فرمود: اینک فراگیر این کلمات را که به وسیله آن ، خدا توبه ترا قبول مى کند و گناهت را مى بخشد، بگو یا آدم : خدایا، پاک و منزهى تو، نیست خدائى جز تو، بد کردم و بخود ستم روا داشتم ، پس به حق محمد و آل محمد، مرا ببخش ، بدرستیکه این توئى بسیار بخشنده مهربان . پیامبر اکرم (ص ) در پایان سخن فرمود: این است آن کلماتى که خداى تعالى به حضرت آدم آموخته است ، گوئى خداى تعالى حضرت آدم را با این کلمات تسلى داده است ، که اگر از جوار رحمت من دور شده اى ، اینکه ارزش فراگرفتن این کلمات گرانقدر، عوض ، هم سن و برابر جوار رحمان و هم تراز فردوس و جنان است ، و جبران آن نعمتى که از آن محروم شده اى . روایت دیگرى در همین موضوع جناب ابن عباس از پغمبر اکرم (ص ) نقل مى کند که آن حضرت فرمود:
((لما خلق الله عزوجل آدم ، و نفخ فیه من روحه عطس ، فالهمه الله : الحمدلله رب العالمین . فقال له ربه یرحمک ربک ، فلما سجد له الملائکه تداخله العجب ، فقال : یا رب خلقت خلقا احب الیک منى ؟ فلم یجب ، ثم قال الثانیه ، فلم یجب ، ثم قال الثالثة ، فلم یجب ثم قال الله عزول له : نعم ، و لولاهم ما خلقتک ، فقال : یا رب ارنیهم ، فاوحى الله تعالى الى ملائکة الحجب ، آن ارفعوا الحجب فلما رفعت الحجب ، اذا آدم بخمسة اشباح قدام العرش ، فقال یا رب من هولاء؟ قال : یا آدم هذا محمد نبى ، و هذا على امیرالمؤ منین ابن عم النبى ووصیه ، و هذه فاطمة انبة نببى ، و هذآن الحسن والحسین انبا على و ولدا نببى ، ثم قال : یا آدم هم ولدک ففرح بذلک . فلما اقترف الخطیئه قال : یا رب اسالک بحق محمد و على و فاطمة والحسن والحسین لما غفرت لى فغفرالله له بهذا فهذا الذى قال الله عزوجل : ((فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه )) فلما هبط الى الارض ، صاق خاتما، فنقش علیه ((محمد رسول الله و على امیرالمؤ منین )) و یکنى آدم بابى محمد))
بعد از آنکه خداى عالى آدم (ع ) را آفرید، حضرت آدم عطسه کرد و با الهام خدائى ((الحمدلله رب العالمین )) گفت . خداى تعالى در جواب فرمود ((یرحمک ربک )) رحمت خدا بر تو باد (خوشا، آن بشرى که جواب عطسه اش خطاب الهى باشد).
هنگامیکه فرشتگان بر حضرت آدم سجده کردند، تکبر به او راه یافت و در حالکیه بر خود مى بالید عرض کرد: پروردگارا، آیا مخلوقى که نزد تو محبوبتر از من باشد، آفریده اى ؟ و این سؤ ال را سه بار تکرار کرد و هر سه بار بى جواب ماند، دفعه سوم که حضرت آدم (ع ) پرسش خود را بازگو کرد، متوجه گردید که سؤ ال بى پاسخ او، سخن بجائى نبوده است ، آنگاه از جانب پروردگار خطاب آمد:
بلى ، یا آدم مخلوقاتى از تو محبوبتر دارم ، که اگر آنها بوجود نمى آمدند، ترا نیز نمى آفرید.
عرض کرد: پروردگارا آنها را به من نشان بده .
در آن هنگام خداى تعالى به فرشتگان حاجب درگاه الهى وحى شد: پرده ها را کنار بزنید (بلى . آفریننده جهان ، در پشت پرده غیب موجوداتى دارد که سبب تربیت آدم و اولاد آدمند). چون حجابها برداشته شد، از پشت پرده غیب ، پنج شبح ظاهر شدند که در پیشگاه عرش ایستاده بودند.
خطاب آمد: این پیامبر من ، این على امیرالمؤ منین پسر عم او، این فاطمه دخترش و این دو، حسن و حسین ، پسر آن على ، فرزندان پیامبر من هستند. و پس از معرفى نامهاى آنها، خدا تعالى فرمود: یا آدم ، اینان مقام اول را دارا هستند و درجاتشان بسیار عالى است ، و مرتبه تو تالى مقام و والاى اینها مى باشد.
و بعدها وقتى که حضرت آدم مرتکب و مبتلاى آن ترک اولى شد، عرض کرد:
پروردگارا، از تو مسئلت دارم که به حق محمد، و على ، و فاطمه ، و حسن و حسین از خطاى من درگذرى ، پس دعایش مستجاب شد و مشمول عفو و آمرزش خداى تعالى قرار گرفت و این است معناى آیه شریفه که خدا مى فرماید: پس آدم کلماتى از پروردگارش فرا گرفت که به وسیله آن کلمات توبه او مورد قبول واقع گردید.
ابن عباس ، سپس روایت را چنین ادامه مى دهد که پیغمبر(ص ) فرمود:
هنگامیکه آدم (ع ) بر زمین فرود آمد، انگشترى براى خود ساخت که نقش آن نام مبارک پیامبر اعظم ((محمد رسول الله )) بود، و ((ابى محمد)) (پدر محمد ص ) کنیه او شد.
((حاف ابن النجار)) که یکى از بزرگان عامه (سنى ) است به سند خودش از ابن عباس روایت مى کند:
((سالت رسول الله صلى الله علیه وآله عن الکمات التى تلیها آدم من ربه فتاب علیه ، قال : سال بحق محمد، و على ، و فاطمة ، والحسن والحسین الا تبت على فتاب الله علیه تبارک و تعالى ))
((از پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله سوال کردم : آیا آن کلمات که حضرت آدم از پروردگار خود فرا گرفت و به وسیله آن توبه او مورد قبول واقع شد چیست ؟، حضرت فرمود: آدم (ع ) با این کلمات از خدا درخواست کرد که توبه او را بپذیرد:
((به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین ، توبه مرا قبول فرما)) پس خداى تبارک و تعالى توبه او را پذیرفت .
این روایت را ((سیوطى )) در ((درالمنثور))، ((بدخشانى )) از ((حافظ کبیر دارقطنى )) و از ((ابن النجار)) و ((ابن مغازلى )) در مناقبش ، با ذکر سند نقل کرده اند، و با توجه به مطالبى که گفته شد از این آیه هم استفاده مى شود که وجود مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها سبب خلقت عالم و ((ولیة الله )) بوده است .
آیه چهارم :
((واذا بتلى ابراهیم ربه کلمات فاتمهن ))
((هنگامى که پروردگار حضرت ابراهیم را با کلماتى امتحان فرمود و آن کلمات را تمام کرد)) همانطوریکه در آیه قبل گفته شد که مقصود از کلمات چیست ، در این آیه نیز مراد از کلمات عبارتند از رسول اکرم (ص )، امیرالمؤ منین ، حضرت صدیقه و حسنین سلام الله علیهم .
در این باره ((مفضل بن عمر)) یکى از بزرگان صحابه حضرت صادق سلام الله علیه ، که حکیم ، فیلسوف و فقیهى فوق العاده است ، روایتى از آن حضرت نقل مى کند و مى گوید:
قول الله عزوجل ((و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ))ما هذه الکلمات ؟ قال هى الکلمات التى تلقیها آدم من ربه فتاب علیه ، و هو انه قال : اسالک بحق محمد و على و فاطمه والحسن والحسین الا تبت على ، فتاب الله علیه ، انه هو التواب الرحیم . قلت له : یا بن رسول الله فما یعنى عزوجل بقوله : ((فاتمهن ))؟ قال یعنى : اتمهن الى القائم اثنى عشر اماما تسعة من ولد الحسین علیهم السلام ))
از حضرت صادق سلام الله علیه معنى آیه شریفه (واذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات ) را پرسیدم که مقصود خداى تعالى از این کلمات چیست ؟ فرمود:
این کلمات ، همان کلمات است که حضرت آدم ، از خداى تعالى فرا گرفت و چنین عرض کرد:
((پروردگارا، به حق محمد، على ، فاطمه ، حسن و حسین از تو درخواست مى نمایم که توبه مرا بپذیرى ، پس توبه اش مورد قبول واقع گردید، بدرستیکه خدا، بسیار توبه پذیر و مهربان است ))
مفل بن عم )) مى گوید، سپس از حضرت صادق (ع ) پرسیدم مقصود خداى تعالى از (اتمهن ) در این آیه چیست ، فرمود:
یعنى نام نه امام اگر دیگر از اولاد حسین بن على (ع ) تا قائم آل محمد(ع ) را به پنج تن محلق نمود لذا کلماتى که حضرت ابراهیم به وسیله آنها آزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالى تر، از کلماتى است که حضرت آدم (ع ) فرا گرفت .
این کلمات همان است که حضرت صادق سلام الله علیه ، در رواتى مى فرماید: ((نحن الکلمات )) یعنى مائیم آن کلمات که خدا در قرآن به آنها اشاره مى فرماید. چهارده معصوم (ع ) را از این جهت ((کلمه )) نامیده اند که نامهاى آنها در عرش نوشته شده است و همچنین به ملاحظه آن کلمه اى است که دوبار بر شانه آنان نقش بسته است یک بار در رحم مادر و بار دوم بعد از ولادت .
هنگامى که نطفه امام سلام الله علیه منعقد مى شود، بعد از دمیده شدن روح ، بر دوش او نوشته مى شود:
((و تمت کلمة صدقا و عدلا، لا مبدل لکماته ))
((از روى راستى و عدالت کلمه پرورگارت به حد کمال رسید، هیچکس تبدیل و تغییر کلمات خدائى نتواند کرد)) وقتى که امام سلام الله علیه از مادر متولد مى شود، آنگاه نیز بر شانه چپش آیه مذکور نقش مى بندد و درباره این کلمات است که حضرت ولى عصر سلام الله علیه در دعاى رجبیه اش مى فرماید:
((لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک ، بدوها منک و عودها الیک ، اعضاد و اشهاد و مناة و ادواد و حفظة و رواد...))
هرگز امکان ندارد اشخاص که در منطق وحى ، ((کلمات الهى ))نامیده شوند، و انبیاء به آنان متوسل شده باشند، ولى خودشان عارى از ولایت باشند، و حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز داخل این کلمات است ، جزء این کلمات است که (معرفت ) آنها را به حضرت آدم ، به حضرت موسى ، به حضرت عیسى و سایر انبیاء آموخته اند، و همه انبیاء به آنان متوسل شده اند و باز تکرار مى کنیم ، هرگز معقول نیست که کسى ((کملة الله )) باشد، و انبیا به او توسل کنند، ولى مقام ولایت نداشته باشد. لذا این آیه هم از آیاتى است که مى توان از آن را اثبات مقام ولایت حضرت صدیقه سلام الله علیها استفاده کرد.
نویسنده جـــــوان ودیــــــن در جمعه 89/2/10 |
نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...