حجتالاسلام والمسلمین الویری: کربلا نمایشگاه دائمى وحدت، معرفت، ایثار و فداکارى است حوزه/ عاشورا آفرین، در لسانِ وحى و در منظر قرآن کریم، مظهر بارز کلمه توحید و توحید کلمه و نقطه عطف و پیوند نسلهاى آینده به امامت و وارث راستین هدایت به مبدأ و معاد و محور ثابت براى هدایت و عبادت و عامل برگشت مردم از شرک به توحید و خداپرستى معرفى شده است . |
حجتالاسلام و المسلمین محسن الویری در گفتگو با سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» با اشاره به مسئله قیام « امام حسین علیه السلام و مسأله حفظ امت اسلامی» گفت: امام حسین علیه السلام در موضعگیریهای خود از بدو حرکت از مدینه تا رسیدن به مکه و سپس از مکه تا کربلاء از سه روش برای حفظ و تقویت انسجام جامعة اسلامی بهره بردهاند: از یک سو به صراحت از مذموم بودن تفرقه نزد اهل بیت علیهم السلام سخن میگویند و از سوی دیگر بر مسألة مهمی به نام امت پای میفشرند و در جانب سوم با ارجاعات مکرر به قرآن و رسول الله(ص) ذهن مخاطبان خود را به مشترکات همة مسلمانان متوجه میسازند.متن گفت وگو در ادامه می آید:
بازدارندگیِ کج فهمی از نقش سازنده دین
همواره در تاریخ شاهد هستیم که کجفهمیها و برداشتهای ناصواب و درکهای ناقص از دین، نقش سازنده دین را به یک نقش تخریب کننده و نقش راهبرنده، دین را به یک نقش بازدارنده تبدیل کرده است. درکهای ناصواب از سیره امیرالمؤمنین علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام هم سبب شده است که گاه این اسوههای جاودانه به گونهای معرفی شوند که به جای تعالیبخشی به جامعه، جامعه را به نوعی رخوت و حتی تعارض درونی و واگرایی مبتلا سازند.
نهضت امام حسین علیه السلام هم یک نمونة قابل توجه است. این نهضت که با خون پاک امام و یارانش جان تازهای به اسلام و مسلمانان بخشید، گاه به گونهای مطرح میشود که خود موجد چنددستگی و از بین رفتن انسجام جامعة اسلامی و برانگیخته شدن روحیة کدورت و انتقام بین مسلمانان میشود. امروزه متأسفانه شاهدیم که تعداد زیادی پایگاه اطلاعرسانی و شبکههای ماهوارهای و نشریات به نام امام حسین علیه السلام و زیر لواء امام حسین علیه السلام در این مسیر حرکت میکنند و به جای این که سبب شوند تعداد بیشتری از مسلمانان به سوی امام حسین علیه السلام جذب شوند باعث دور شدن دیگر مسلمانان از مکتب امام حسین علیه السلام و فاصله گرفتن آنها از محبان امام حسین علیه السلام شدهاند؛ حال آن که به نظر میرسد این نوع معرفی امام حسین و دفاع از امام حسین و دفاع از ولایت امیرالمؤمنین درست بر خلاف منویات و تصریحات ائمه بزرگوار علیهم السلام است. این که در مجلس عزای امام حسین علیه السلام که به تعبیر امام خمینی رحمة الله علیه این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته است، به صراحت و یا با کنایه و تعریض ابلغ من التصریح به مقدسات اهل سنت اهانت شود و احساسات برادران و خواهران دینی ما که به مثابه اعضای دیگر همان پیکری هستند که ما هم عضو همان پیکر هستیم، جریجهدار شود با حرکت امام سازگاری ندارد. زیرا این گونه حرکتها سبب از بین رفتن و یا تضعیف انسجام جامعة بزرگ اسلامی میشود و حال آن که حفظ و تقویت این انسجام یکی از اهداف امام حسین علیه السلام بوده است.
* سه روش امام برای حفظ و تقویت انسجام جامعة اسلامی
اگر مجموعه سخنان و موضعگیریهای امام حسین علیه السلام را از بدو حرکت از مدینه تا رسیدن به مکه و سپس از مکه تا کربلاء مرور کنیم، مشاهده میکنیم که امام از سه روش برای حفظ و تقویت انسجام جامعة اسلامی بهره بردهاند: از یک سو به صراحت از مذموم بودن تفرقه نزد اهل بیت علیهم السلام سخن میگویند و از سوی دیگر بر مسألة مهمی به نام امت پای میفشرند و آن را در سخنان خود برجسته میسازند و در جانب سوم با ارجاعات مکرر به قرآن و رسول الله ذهن مخاطبان خود را به مشترکات همة مسلمانان متوجه میسازند.
* مذموم بودن تفرقه نزد اهل بیت علیهم السلام
در موضوع اول وقتی امام حسین علیه السلام در مکه بودند، در زمرة اقداماتی که برای فرهنگسازی و اطلاعرسانی نسبت به نهضت خود انجام دادند، نامهای هم برای سران طوایف پنجگانة بصره نوشتند. در این نامه که طبری آن را گزارش کرده است و با اشاره به بعثت پیامبر آغاز میشود، امام به صراحت از احقیت خاندان خود برای جانشینی پیامبر سخن میگویند و با همین صراحت بیان میدارند که به دلیل ناخشنودی از تفرقه به چشم پوشیدن از خلافت خشنود شدیم. متن نامه چنین است:
«اما بعد، فان الله اصطفى محمدا ص على خلقه، و اکرمه بنبوته، و اختاره لرسالته، ثم قبضه الله الیه و قد نصح لعباده، و بلغ ما ارسل به ص، و کنا اهله و أولیاءه و اوصیاءه و ورثته و أحق الناس بمقامه فی الناس، فاستاثر علینا قومنا بذلک، فرضینا و کرهنا الفرقة، و أحببنا العافیه، و نحن نعلم انا أحق بذلک الحق المستحق علینا ممن تولاه، و قد أحسنوا و أصلحوا، و تحروا الحق، فرحمهم الله، و غفر لنا و لهم»
امام میفرمایند ما خاندان پیامبر و اولیای او و اوصیای او و میراثبران او و سزاوارترین مردمان به جایگاه ایشان در بین مردم بودیم ولی قوم ما خویش را بر ما ترجیح داد ولی ما به دلیل ناخوش داشتن تفرقه و دوست داشتن سلامت و تندرستی جامعه به این تصمیم رضایت دادیم. مسأله مهم در اینجا شیوة بیان امام است که با به کار گیری صیغة متکلم مع الغیر خود را با امیرالمؤمنین علی علیه السلام همراه میسازند و اعلام میدارند که آن موضع یک موضع شخصی نبود، بلکه موضع اهل بیت علیهم السلام بود. این موضوع و این طرز بیان تلویحا دلالت بر این دارد که حفظ انسجام جامعه و دوری جستن از چنددستگی همچنان مبنای حرکت امام علیه السلام هم هست.
*تاکید بر همگرایی و حفظ انسجام جامعة اسلامی
شکل دوم توجه امام علیه السلام به مسأله همگرایی و حفظ انسجام جامعة اسلامی، تأکید خاص امام بر مسألة امت و برجسته ساختن آن در سخنان است. یکی از مواریث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که به ویژه ائمه اطهار علیهم السلام اهتمام ویژهای به حفظ آن داشتند، مسأله امت اسلامی است. امت اسلامی یعنی همبستگی اجتماعی مجموعهای از انسانها که به اسلام معتقد هستند و با وجود اختلاف نژادها و زبانها و سرزمینها و به ویژه اختلافنظرها در امور دینی با محوریت یک امام و پیشوا مانند اعضای گوناگون یک پیکر واحد در کنار هم زندگی میکنند. این چنین جامعهای را پیامبر در بدو ورود به مدینه پانه نهادند و به عنوان یک میراث بزرگ از خود به یادگار گذاشتند و مسلمانان برگزیده و به ویژه اهل بیت علیهم السلام همواره برای حفظ آن کوشیدند. پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام هم هر چند به درستی باورهای خود پایبندند و برای دفاع از آن، تبیین آن و حتی ترویج آن میکوشند اما به هیچ وجه وظیفه روی برگرداندن از دیگر مسلمانان و ایجاد چنددستگی در درون جامعة اسلامی را ندارند. تعدد و چندگانگی هویتها و باورها یک امر اجتنابناپذیر در امت است ولی واگرایی و حرکت غیرهمسوی این هویتهای چندگانه پذیرفته نیست و بیتردید هویت یکپارچة عام را از بین خواهد برد.
امام حسین علیه السلام در همان آغاز خلافت یزید وقتی که هنوز مدینه را ترک نفرموده بودند، وقتی مروان بن حکم امام را به بیعت با یزید فراخواند، آن جملة معروف را بیان کردند که «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ».
در این جمله امت به عنوان یک ارزش معرفی شده که مبتلا شدن به حاکمی مانند یزید یک آفت و آسیب برای آن به حساب میآید و باید برای علاج این آفت کوشید.
همچنین آن امام بزرگوار به هنگام ترک مدینه وقتی برای وداع با پیامبر به کنار مضجع مطهر رسول الله(ص) رفتند، با این عبارات پیامبر را خطاب قرار دادند:
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهُ أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ فَاطِمَةَ فَرْخُکَ وَ ابْنُ فَرْخَتِکَ وَ سِبْطُکَ الذَّیِ خَلَّفْتَنِی فِی أُمَّتِکَ فَاشْهَدْ عَلَیْهِمْ یَا نَبِیَّ اللَّهِ إِنَّهُمْ قَدْ خَذَلُونِی وَ ضَیَّعُونِی وَ لَمْ یَحْفَظُونِی وَ هَذِهِ شَکْوَایَ إِلَیْکَ حَتَّى أَلْقَاک.
در این جا نیز مشاهده میکنیم که امام علیه السلام بر این که این امت ، امت رسول الله است تکیه میکنند و دلالت این سخن برجستهسازی مفهوم امت و التزام به بایستگیهای آن است. و یا در وصیتنامه معروف امام به برادرشان محمد بن حنفیه، امام آن جمله مشهور را که زبانزد است بر زبان آوردند:
أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع.
پیش فرض این جمله نیز ارزشمند بودن امت و ضرورت حفظ آن به عنوان یکی از دستاوردهای پیامبر اعظم است. اگر امت یک امر ارزشمند نبود چرا امام برای پیراستن آن از آسیبها این همه رنج و زحمت به خود خرید؟ حال اگر قرار است امت پیامبر(ص) اصلاح شود، لازمة آن و مقدم بر آن حفظ این امت است تا بتوان آن را اصلاح کرد، حفظ امت لوازمی دارد که مهمترین آن تن دادن به این واقعیت است که همه آحاد یک امت مانند هم نمیاندیشند و باید به این تنوع مذهبی در امت تن داد و از فروغلطیدن به دام منازعات مذهبی اجتناب کرد.
* دفاع از اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام بر پایه مشترکات
نکتة سومی که در مجموع سخنان امام علیه السلام از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلاء نظر انسان را جلب میکند کثرت ارجاعات ایشان به قرآن و سخنان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است. پیام روشن این اقدام امام علیه السلام این است که برای دفاع از اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام باید بر مشترکات همة مسلمانان تکیه کرد و لازمة تکیه بر مشترکات برخورداری از روحیة تقریبی است. در بارة اشارات قرآنی امام علیه السلام مطالبی گفته شده است، ولی در بارة منقولات امام از جد بزرگوارشان و ارجاع به ایشان کمتر سخن گفته شده است و لذا در اینجا از بحث قرآنی صرف نظر میکنیم و به ذکر چند نمونه در باره پیامبر(ص) بسنده میکنیم. امام حسین علیه السلام خطبهای را در منی ایراد فرمودهاند که گرچه اغلب زمان ایراد آن را سال 58ق. و دو سال پیش از مرگ معاویه دانستهاند ولی به شهادت محتوای خطبه و قرائن تاریخی دیگر شاید بتوان این احتمال را تقویت کرد که زمان ایراد آن همان حج سال 60ق. امام است که آن را نیمهکاره رها کردند. به هر حال آن چه به بحث ما ارتباط پیدا میکند، این است که امام در صدر این خطبه که جنبة مقدمی دارد حداقل پانزده بار نام مبارک پیامبر را میبرد و فضایل امیرالمؤمنین را از زبان پیامبر بیان میکند:
همچنین در نامهای که به نقل ابناعثم در الفتوح از مکه برای بزرگان کوفه نگاشتند، حداقل سه بار به شکلهای مختلف به پیامبر اشاره فرمودند:
... أما بعد فقد علمتهم أن رسول الله صلّى الله علیه و سلّم قد قال فی حیاته: من رأى سلطانا جائرا مستحلا لحرام أو تارکا لعهد الله و مخالفا لسنة رسول الله صلّى الله علیه و سلّم فعمل فی عباد الله بالإثم و العدوان ثم لم یغیر علیه بقول و لا فعل کان حقا على الله أن یدخله مدخله، ... و أنا أحق من غیری بهذا الأمر لقرابتی من رسول الله صلّى الله علیه و سلّم،
اشاره و ارجاع به پیامبر در دیگر مقاطع نهضت بزرگ امام به چشم میخورد؛ از جمله به نقل طبری، امام در یکی از منازل بین راه در یک سخنرانی برای اصحاب خود و سپاه حر فرمود: ایها الناس، ان رسول الله ص قال: من راى سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفا لسنه رسول الله، یعمل فی عباد الله بالإثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقا على الله ان یدخله مدخله ....
باز هم به نقل طبری امام علیه السلام جملة نغز "و لکل مسلم برسول الله أسوة" را در شب عاشوراء خطاب به خواهرشان حضرت زینب سلام الله علیها بیان کردند. در این جمله امام حسین علیه السلام پیامبر اعظم را به عنوان یک الگوی مشترک برای همة مسلمانان معرفی میکنند. در کتاب ارزشمند "سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلاء" که مرحوم آیت الله آقای محمدصادق نجمی گردآوری کردهاند حداقل 12 نمونة دیگر هم میتوان در این زمینه یافت که طبعا فرصت ذکر همة آنها در این جا نیست. این روش ارجاع مکرر امام حسین علیه السلام به پیامبر(ص)که از نظر ارتباطاتی تکیه کردن بر منبع پیام مورد اعتماد مخاطب است، از نظر جامعهشناختی نیز کوششی برای حفظ انسجام جامعه حول یک محور مورد پذیرش همگانی به حساب میآید.
توصیه ها:
اکنون ما در آستانة ماه محرم و شروع عزاداریهای گستردة مردم و برپایی مجالس ذکر فضایل و مصائب اباعبدالله(ع) هستیم. با توجه به شرایط جدید جهان اسلام، شاید اکنون دیگر کسی تردید نداشته باشد که شعلهور ساختن آتش اختلافات مذهبی چگونه همه چیز را میسوزاند و از بین میبرد. گرچه این حقیر در موضعی نیستم که بخواهم توصیهای برای مبلغان و خطیبان و مداحان مجالس امام حسین علیه السلام داشته باشم ولی به خود حق میدهم که به عنوان یک مبلغ کوچک این پیشنهاد را با تأکید مطرح کنم که همان گونه که امام حسین علیه السلام برای تبلیغ و تبیین نهضت بزرگ خود بر مشترکات مذهبی بین همة مسلمانان تکیه میکردند و همانگونه که آن امام بزرگوار حفظ و انسجام امت اسلامی را همواره مد نظر داشتند و همانگونه که با عبارت صریح "کرهنا الفرقه" کراهت اهل بیت علیهم السلام از تفرقه و چند دستگی را اظهار داشتند، چه خوب است که مبلغان مرام امام حسین علیه السلام هم به تأسی از خود آن امام چنین کنند و مبادا حرفی بر زبان بیاورند که موجب خدشهدار شدن انسجام امت اسلامی بشود و مبادا با سخنان نسنجیده خود به جای آن بر تعداد دوستداران اباعبدالله بیافزایند، موجب دور شدن برادران اهل سنت از هوادارن و محبان امام حسین علیه السلام بشوند. اگر به سخنان و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب به ویژه در یک سال اخیر و به دنبال تحولات شومی که علیه شیعیان در منطقه اتفاق افتاده است توجه کنیم، میبینیم که ایشان همواره بر حفظ و تقویت انسجام امت اسلامی و پرهیز از منازعات کور مذهبی تکیه کردهاند و در اوج شیعهکشیهای ناجوانمردانه تصریح کردند که مسألة فلسطین همچنان مسألة اول مسلمانان و جهان اسلام است. مرور این سخنان و نصب العین قرار دادن آنها و تأمل روی آنها و بازگویی و تبیین آنها برای مردم با محوریت قیام امام حسین علیه السلام مسؤولیتی است که بر دوش همة مبلغان دینآشنا و موقعشناس قرار دارد و امیدواریم که محرم امسال یک محرم وحدتآفرین، انسجامبخش و نومید کنندة دشمنان باشد.
پی نوشت ها:
- تاریخ الطبری: 3/ 28
- موسوعة کلمات الامام الحسین( ع)، ص 285 به نقل از اللهوف، ص 10 و بحارالانوار، ج 44، ص 326
- الفتوح، 5: 18؛ بحار الانوار، 44: 327 328
- بحارالانوار، علّامه مجلسى، ج 44، ص 329
- کتاب سلیم بن قیس: 206 207
- تاریخ الطبری، 4: 304
- به نقل از وقعة الطّف، ص 201