به مناسبت هفتم صفر، شهادت دومین امام شیعیان اهداف معاویه از به شهادت رساندن امام حسن مجتبی(ع) چه بود؟ هفتم صفر، به نقلی سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد که بسیاری از بزرگان، چنین روزی را به سوگ آن امام همام می نشسینند.به همین مناسبت شمه ای از نحوه شهادت آن امام مظلوم را تقدیم مخاطبان میکند. |
معاویه راه هاى گوناگونى را براى مبارزه با شخصیت اجتماعى و سیاسى امام مجتبى علیه السلام و کاستن از نفوذ معنوى و آسمانى او برگزید و نقشه هاى گوناگونى را به اجرا در آورد، ولى نتوانست از موقعیت ممتاز و عُمق محبت امام در قلوب مسلمانان چیزى بکاهد و هر روز بر شمار علاقه مندان آن حضرت و شیفتگان دین و حقیقت افزوده مىشد.
پسر ابوسفیان دریافت، مبارزه با چنین شخصیت بارزى، محکوم به شکست و سبب رسوایى بیشتر او در اذهان عموم است؛ از این جهت تصمیم گرفت تا امام را از میان بردارد، تا شاید دیگر افراد خاندان رسالت و ساداتى که در صدد مبارزه با وى هستند، ناامید گردند.
وی بارها تصمیم بر مسموم کردن امام حسن علیه السلام گرفت و به واسطه هاى زیادى متوسل شد.
حاکم نیشابورى نقل مىکند: «حسن بن على علیه السلام را بارها مسموم کردند اما اثر چندانى در او نگذاشت... ولى در آخرین مرتبه، زهر، کبدش را پاره پاره کرد و دو سه روز پس از آن بیشتر زنده نماند». (1)
ابن ابى الحدید مىنویسد: «هنگامى که معاویه خواست براى فرزندش یزید بیعت بگیرد، خواست امام مجتبى علیه السلام را مسموم کند زیرا وى براى گرفتن بیعت به نفع پسرش و موروثى کردن حکومتش، مانعى بزرگتر و قوىتر از حسن بن علىعلیه السلام بر سر راهش نمىدید. پس توطئهاى کرد و آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد(2).
در این توطئه خائنانه، بیشترین نقش را مروان بن حکم، فرماندار مدینه، ایفا کرد.
وقتى معاویه تصمیم بر این جنایت هولناک گرفت، در آخرین مرتبه، طى نامهاى کاملاً محرمانه از مروان، خواست تا مسمومیت امام حسنعلیه السلام را در اولویت برنامههایش قرار دهد. مروان جهت اجراى این جنایت، مأمور شد با جعده دختر اشعث بن قیس، همسر امام مجتبى علیه السلام تماس بگیرد. معاویه در نامهاش نوشته بود: جعده عنصرى ناراضى و ناراحت است و از جهت روحى، مىتواند با ما همکارى کند. معاویه به مروان سفارش کرد تا به جعده وعده دهد بعد از انجام این مأموریت، او را به همسرى پسرش یزید در خواهد آورد و نیز توصیه کرده بود، صد هزار درهم به او بدهد.
امام صادق علیه السلام فرمود: در روز بسیار گرمى که امام حسن علیه السلام روزه داشت، جعده، زهر را گرفت و به منزل آورد. هنگام افطار امام علیه السلام از شیرى که جعده، زهر را در آن ریخته بود، مقدارى نوشید. آن حضرت بعد از نوشیدن شیر، فریاد برآورد: «اى دشمن خدا مرا کُشتى، خدا تو را بکُشد. به خدا سوگند! بعد از من بهره و سودى براى تو نخواهد بود. تو را گول زدند و رایگان در راستاى اهدافشان به کار گرفتند. به خدا سوگند معاویه تو را بیچاره و بدبخت و خوار نمود».
حضرت امام صادق علیه السلام در ادامه این سخن فرمود: «امام مجتبىعلیه السلام بعد از مسموم شدن، دو روز بیشتر زنده نماند و معاویه هم بدان چه وعده داده بود، وفا نکرد»(3).
مشهور میان مورخان و علماى اسلام، این است که امام حسن علیه السلام در روز پنجشنبه، 28 صفر سال پنجاه هجرى در سن 48 سالگى به شهادت رسید. هر چند اقوال دیگرى نیز مانند هفتم ماه صفر در این مورد وجود دارد(4).
مراسم کفن و دفن
سیّدالشهداء علیه السلام و برادرش ابوالفضل و عدهاى دیگر، بدن پاک برادر بزرگوارش را غسل داده، حنوط و کفن کردند. سپس جنازه را به جایگاه خاصى در نزدیکى مسجدالنبى منتقل کردند و در آن جا بر جسم مطهر آن امام مظلوم، نماز گزاردند. بعد از آن براى تجدید عهد و دفن، نزدیک مزار ملکوتى، رسول خدا صلّى الله علیه وآله بردند.
در این هنگام، مروان بن حکم به همراه عدهاى از اوباش و آشوبگران، جلو آمده و فریاد برآوردند: شما مىخواهید حسن بن على را در کنار پیامبر صلى الله علیه وآله دفن کنید؟. از طرف دیگر عایشه نیز در حالى که سوار بر استر بود، به جمع آشوب گران پیوست و فریاد زد: چگونه مىخواهید کسى را که من هرگز دوست نداشتهام، به خانه من داخل کنید؟. عدهاى از امویان کینهتوز و آشوبطلب، به دنبال ایجاد فتنه بودند ولى امام حسین علیه السلام با بردبارى و هوشیارى، بنىهاشم را آرام کرد. جنازه برادرش را به سوى قبرستان بقیع برگرداند و در کنار قبر جدهاش، فاطمه بنت اسد علیها السلام، به خاک سپرد و با این عمل- همان طور که امام حسن علیه السلام وصیت کرده بود از خونریزى و فتنه جلوگیرى کرد.
ابن شهر آشوب مىگوید: هنگامى که جنازه امام مجتبى علیه السلام را به سوى قبرستان بقیع مىبردند، افراد شرور و پست با پشتیبانى امویان، به جنازه امام مظلوم، تیراندازى کردند(5).
منابع:
(1) حاکم نیشابورى، المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 173 مروج الذهب، ج 3، ص. 5
(2) ابن ابى الحدید، نهج البلاغه، ج 16، ص. 49
(3) بحارالانوار، ج 44، ص. 154
(4) حقایق پنهان، ص. 303
(5) ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 50 ارشاد مفید، ص 174- 176 حقایق پنهان، ص. 303
منبع: نرم افزار پرسمان، دفتر نهاد رهبری در دانشگاه ها