بررسی متن
از این روایت، به چند مطلب میتوان پی برد:
1. حرکت سید حسنی یکی از علائم ظهور است؛ چرا که وقتی از امام سوال میشود: «گشایش شیعه چه زمانی اتفاق میافتد؟ حضرت اموری را بر میشمارد که یکی از آنها حرکت سید حسنی است و پس از ذکر این امور، میفرماید «وخرج صاحب هذا الامر» که مرحوم مازندرانی این جمله را جزای عبارت قبل (اذا اختلف…) میداند (مازندرانی، شرح اصول کافی: ج 12، ص 301).
2. دو حرکت توسط سید حسنی آغاز میشود که یکی از آنها به مدت کوتاهی پیش از خروج و دیگری پس از ظهور اتفاق میافتد. در بخشی از روایت آمده است: «و تحرک الحسنی و خرج صاحب هذا الامر» که به حرکت قبل از خروج اشاره دارد و روایت، درباره کیفیت این حرکت توضیحی نداده است. در بخش دیگر روایت آمده است وقتی خبر ظهور حضرت به او میرسد، حسنی به خروج مبادرت میکند که در این حرکت، کشته خواهد شد.
3. حرکتی توسط حسنی آغاز میشود که مبدا این حرکت مشخص نیست، اما در ادامه، به مکه منتهی میشود. البته برخی شروع این حرکت را از مکه و به انگیزه خروج میدانند که با ظاهر روایت سازگار نیست.
4. زمان حرکت حسنی بسیار نزدیک به زمان ظهور حضرت است، زیرا در روایت بیان شده است که حسنی حرکت میکند و امام علیه السلام نیز از مدینه به سوی مکه روانه میشود. وقتی امام به مکه میرسد، خداوند اذن ظهور میدهد. وقتی این خبر به حسنی میرسد، مبادرت به خروج میکند و کشته میشود و سپس امام علیه السلام ظهور میکند.
5. در روایت، به مثبت یا منفی بودن شخصیت سید حسنی یا بر حق بودن یا نبودن حرکتش، اشاره مستقیمی نشده است، اما از قرائن میتوان حدس زد شخصیتی مثبت بوده و حرکت وی بر حق باشد، زیرا اولاً در روایت آمده است که «...اذن ظهور داده میشود و بعضی از دوستان حضرت باخبر میشوند و خبر به سید حسنی میرسد…»، از این که برخی از موالی و دوستان حضرت از «اذن ظهور» مطلع میشوند و خبر را به سید حسنی میرسانند، معلوم میشود وی نیز از خواص است که از این خبر مهم آگاهی مییابد؛ چرا که اطلاع از «اذن ظهور» امری نیست که همگان از آن مطلع شوند بلکه خود ظهور علنی است. البته برخی مرجع ضمیر در «موالیه» را سید حسنی دانستهاند (مازندرانی، همان: ج 12، ص 302). در این صورت، معنای روایت چنین میشود که برخی دوستان سید حسنی از اذن ظهور مطلع میشوند و به او خبر میدهند. در چنین صورتی نیز احتمال صورت اول به قوت خود باقی است و بلکه تقویت هم میشود؛ چون وقتی دوستان سید حسنی از خواص باشند، خودش جایگاه ویژهای خواهد داشت.
ثانیاً: وی توسط اهل مکه کشته میشود و سرش برای سفیانی فرستاده میشود. با توجه به این که سر او برای سفیانی فرستاده میشود، معلوم میشود او از دشمنان سفیانی است، اما این که او از دوستان امام زمان علیه السلام نیز باشد، قطعی نیست؛ زیرا معلوم نیست هر کس با سفیانی مخالف باشد، حتماً با امام زمان علیه السلام موافق خواهد بود.
6.در باره سرنوست سید حسنی چنین گفته شده است که به دست مردم مکه کشته شده و سرش برای سفیانی فرستاده میشود؛ زیرا مردم مکه با حرکت اهل بیت علیهم السلام موافقتی نداشته و ندارند، بلکه در زمان ظهور، از مخالفان هستند و حضرت با آنها مقابله خواهد کرد.
روایت دوم
عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام قال، تختلف ثلاث رایات… و تسیر الجیوش حتی تصیر بوادی القری فی هدوء و رفق و یلحقه هناک ابن عمه الحسنی فی اثنی عشر الف فارس فیقول: یا ابن عم أنا احق بهذا الجیش منک، انا ابن الحسن و انا المهدی. فیقول المهدی علیه السلام: بل انا المهدی. فیقول الحسنی: هل لک من آیة فنبایعک؟ فیؤمیالمهدی علیه السلام الی الطیر فتسقط علی یده و یغرس قضیباً فی بقعة من الارض فیخضر و یورق. فیقول له الحسنی: یابن عم هی لک و یسلم له جیشه و یکون علی مقدمته و اسمه علی اسمه… (مقدس شافعی، 1416: ص21).
سپاهیان حرکت میکنند تا با آرامش به وادی القری میرسند. آن جا پسر عمویش همراه دوازده هزار سواره به او محلق شده و میگوید: «ای پسر عمو! من به این سپاه، از تو سزاوارترم: من فرزند حسن، و من مهدی هستم». امام مهدی علیه السلام میفرماید: «بلکه من مهدی هستم». حسنی میگوید: «آیا نشانهای بر ادعای خود داری، تا با تو بیعت کنیم؟» حضرت مهدی علیه السلام به پرندهای که در آسمان در حال پرواز بود اشاره میکند و پرنده روی دست حضرت مینشیند و عصایی در زمین فرو میکند و آن عصا سبز میشود و برگ میدهد. حسنی میگوید: «ای پسر عمو این سپاه، از آن تو است» و سپاهش را تسلیم امام علیه السلام میکند و….
بررسی سند
اولین کسی که این روایت را نقل کرده، سلمی شافعی ـ از علمای اهل سنت ـ در کتاب عقدالدرر است که در قرن هفتم میزیسته. وی این روایت را به صورت مرسل و بدون سند نقل کرده است. پس از وی هم متقی هندی در کتاب برهان و دیگران این روایت را از عقد الدرر نقل کردهاند. میان علمای شیعه نیز اولین بار، مرحوم حائری یزدی در الزام الناصب با عنوان خطبه البیان آورده است. پس این روایت، از نظر سند ضعیف است.
بررسی متن
1. سید حسنی از اولاد امام حسن مجتبی علیه السلام است و احتمالاً به همین علت او را حسنی میگویند.
2. سیدحسنی شخصیت مهمی است که دوازده هزار نیرو تحت امر او است.
3.وی، انسان حق مداری است که وقتی حقیقت برایش مشخص میشود، آن را به راحتی میپذیرد.
4.او ابتدا ادعای مهدویت دارد که پس از ارائه معجزات از سوی حضرت، از ادعای خود منصرف میشود. البته میتوان این مسأله را چنین توجیه کرد که او ادعای مهدویت نداشته و فقط قصد داشته حقیقت را برای یارانش روشن کند. این توجیه، در روایات دیگر مؤید دارد.