خانم زینب (سلام الله علیها) طوری نوحه سرایی می کرد که دشمن و دوست را به گریه انداخت و سپس سکینه، قبر پدر را در آغوش کشید و جمعی اعراب جمع شدند و او را از قبر پدر جدا نمودند. سکینه می گوید وقتی پدرم را به آغوش کشیدم بیهوش شدم در آن حال شنیدم پدرم امام حسین می فرمود : شیعیان هنگامی که آب خنک می آشامید مرا یاد کنید و هر گاه ناله غریب یا شاهدی را می شنیدید برای من گریه نمائید.
حمیدبن مسلم می گوید همراه شمر ملعون در خیمه ها عبور می کردیم تا به خیمه امام سجاد (علیه السلام) رسیدیم دیدیم که مریض است و در بستر بیماری افتاده است . عده از پیادگان که همراه شمر بودند به او گفتند : علی ابن الحسین را نمی کشی؟ می گفتم (حمدبن مسلم) سبحان الله آیا او را هم باید کشت همین بیماری ای که دارد برایش بس است و کار من همین بود که هر کس می آمد تا امام سجاد (علیه السلام) را بکشد از او جلوگیری می کردم.
چون اراده الهی تعلق گیرد، عدو شود سبب خیر در اینجا چون امام بیمار است و او و حجت پروردگار است، خداوند دشمنان اهل بیت را در برابر بگیرد به دفاع از او می گمارد و او را به سمت خود آنها نگهداری می کند همچنانکه فرعون به سمت خود، حضرت موسی را پرورش داد و خدا مهر او را در دل وی نهاد .
لذا خود بیماری امام سجاد یکی از اسباب حفظ او بود که هم دفاع کردن از او ساقط شود و هم در چشم دشمنان ناتوان آید چون بیماری امام سجاد بسیار سخت و به نظر دشمن بهبودی او ممکن نبود البته بیرحمان ، پوستی را که در زیر بدن امام سجاد بود کشیدند و به یغما بردند و آن حضرت را با صورت به زمین انداختند در این هنگام عمربن سعد وارد چادر امام سجاد شد و زنان اهل بیت نزد او گرد آمدند و در برابرش فغان کردند تا آن سنگدل بر حال آنها رقت کرد و به یاران خود امر کرد دیگر کسی به خیمه زنان داخل نشود و متعرض آن جوان بیمار نگردند زنان که رقتی از او مشاهده کردند از آن پلید خواستند که دستور دهد آنچه را به تارج برده اند به آنان برگردانند تا خود را به وسیله آنها بپوشانند عمر سعد به لشگر خود گفت ولی هیچکس به دستور او عمل ننمود.
سپس عمر سعد در میان لشگر فریاد زد چه کسی حاضر است داوطلب شود بر پشت و سینه حسین اسب بتازاند؟ 10 نفر که همه حرام زاده بودند بر اسبان خود سوار شدند که عبارتند از اسحاق بن حیوه حضرمی – احبش بن مرثه حضر می – اسید بن مالک- حکیم بن طفیل – عمر بن مبیح صیداوی صالح بن وهب – رجاء بن منقذ عبدی – و اخط بن ناعم – سلیم بن خثیمه جعفی ، هانی بن تثبیت.
سپس با سم اسبان خود بر بدن مبارک حضرت تاختند و استخوان های سینه حضرت در هم شکستند . این گروه چون بر کوفه آمدند در برابر ابن زیاد ایستادند و اسید بن مالک که یک از همان حرامزادگان بود برای اینکه اظهار خدمتی کند تا جایزه بسیار بگیرد گفت ما کسانی هستیم که بر اسبان چالاک سوار شدیم و سینه حسین را زیر سم اسبان در هم کوبیدیم و ابن زیاد هم جایزه کمی به آنها داد.
خولی سر مطهر حضرت را به کوفه برد ولی چون شب به کوفه رسید و قصرابن زیاد بسته بود بناچار آن سر مقدس را به خانه خود برد و آن را زیر تشتی قرار داد نوار همسر خولی از وجود مطهر خبردار شد و از آن جریان پرسید خولی گفت آنرا برای تو سوغاتی آورده ام که تا روزگار است ثروتمند خواهی بود و آن سر حسین (علیه السلام) است که اینک در خانه تو قرار دارد نوار آن خانم فهمیده گفت وای بر تو سر مبارک فرزند دختر رسول الله را آورده ای از جای برخاست و به سوی تشت رفت نوار قسم یاد کرد که والله نوری را دید همچون ستونی از آسمان تا آن تشت ادامه داشت و مرغان سفیدی در اطراف آن سر مطهر در آسمان پرواز می کردند .
عمربن سعد تا ظهر 11 محرم در کربلا ماند و بر کشتگان خود نماز خواند و همگی را به خاک سپرد ولی امام حسین (علیه السلام) و یارانش را در بیابان گذاشت سپس به حمید بن بکر احمدی دستور داد تا جار بزند که لشگر روانه کوفه شوند آنگاه عمر بن سعد، اهل بیت امام را بر شترها سوار کرد در حالیکه زنان حرم، صورتشان باز بود.
اهل بیت و امانتهای پیامبر را مانند اسیران ترک و روم در سخت ترین شرایط می برد وقتی آنها را از قتلگاه عبور دادند سیلی به صورت می زدند و صدای گریه و شیون بلند بود امام سجاد فرمود به شهدا نگریستم که روی خاک افتادند و بدنشان برهنه و بی کفن است و کسی آنها را دفن نمی کند، سینه ام تنگ شد به حدی که نزدیک بود جان بدهم سپس عمه ام زینب حالم را پرسید و گفت ای یادگار جد و پدر و برادرانم ، چرا با جان خود بازی می کنی .
اول از نظر حال رقت بار آن تنهای پاره پاره و بی سر که لخت روی خاکها افتاده و هرکس را متأثر می کند جز اشرار دشت کربلا که که خون جلوی چشم آنها را گرفته ، دوم از نظر تأسفی که برای آن مردم گرماه می خوردم که شمع هدایت خودشان را از دست دادند که زینب از هر دو جهت خاطره امام سجاد را آرام کرد و فرمود این کشتار جمیع شهیدان را پیامبر پیش کرده است وما اهل بیت بر آن دل نهادیم و نشانه خواری نیست و در پرتو نور شهادت آنان، گروه بسیاری هدایت می شوند و خداوند گروهی را که شناخته شده اهل آسمانند پیماندار کرده است که این تنهای پاره پاره را جمع آوری کنند و به خاک سپارند و به سر قبر امام نشانه ای گدارند تا همیشه باقی بماند و هر چه پیشوایان کفر در محو آن بکوشند روشن تر شود.
امام سجاد (علیه السلام) در زمان شهادت امام حسین در کربلا 22 سال و امام باقر (علیه السلام) چهار سال داشتند و خداوند آنها را حفظ نمود.
همسر امام حسین (علیه السلام) (حضرت شهربانو) در زایمان امام سجاد رحلت نمودند و در صحرای کربلا حضور نداشته است. دفن امام حسین (علیه السلام) هنگامیکه عمر سعد با سپاه خود حرکت نمود جمعی از قبیله بنی اسد که در دشت غاضریه منزل داشتند آمدند بر امام و یارانش نماز خواندند و امام را به خاک سپردند و حضرت علی اکبر را پائین پای حضرت به خاک سپردند و همینطور بقیه شهدای کربلا را پائین پای حضرت به خاک سپردند و حضرت عباس را در همان جائی که به شهادت رسید کنار شریعه فرات به خاک سپردند اهل بنی اسد یک روز بعد از واقعه کربلا ، اجساد را به خاک سپردند و ابن شهر آشوب و مسعودی می گویند برای بسیاری از آنها قبرهای آماده یافتند و مرغان سفیدی بر گرد آنان دیدند.
متولی دفن و کفن امام معصوم (14 معصوم) باید معصوم باشد و امام را جز امام غسل ندهد .
از امام نهم (علیه السلام) روایت شده که چون رسول الله وفات کرد جبرئیل با فرشتگان نازل شدند و دیده امیرالمومنین باز شد و دید که با او وی را غسل می دهند و بر او نماز می خوانند و برای او قبر می کنند و در شهادت امیرالمومنین همسر امام حسن و امام حسین همین وضع را دیدند و دیدند که خود پیامبر (صلی الله علیه وآله) هم با فرشتگان کمک می کند و چون امام حسن (علیه السلام) شهید شدند امام حسین (علیه السلام) همین وضع را دید که پیغمبر و علی با فرشتگان ، خارج شد و متصدی امر پدر گردید و برگشتند.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع :
در مکتب پیشوای ساجدان امام علی بن الحسین علیهما السلام، علی قائمی