حرکت به سوی خدای متعال، جز با همراهی اولیای خدا ممکن نیست. این راه، راهی نیست که به تنهایی بشود آن را طی کرد. «ان الله جل و عز لو شاء لعرف لعباد نفسه ولکن جعلنا ابوابه و صراطه و سبیله و وجهه الذی یعطی منه». امیرالمؤمنین یک راه به سوی خدا نیست ، بلکه تنها راه به سوی خداست. این همراهی با اولیای خدا، در قدم اول ، با زهد و فراغت از دنیا حاصل میشود. انسانهایی که فارغ از دنیا نیستند، به شبهه و شک و ریب میرسند. تعبیر نورانی امیرالمومنین (ع) هست که: «ان بکل ناکث صبحت». کسانی که فارغ از دنیا نبودند، همراهی اولیای خدا را با لذتهای دنیا معامله کردند و سیدالشهدا (ع) را تنها گذاشتند و با حضرت درگیر شدند و برای قتل حضرت جشن گرفتند. بعد از آنکه به عمر سعد وعده ملک ری را دادند که فرماندهی لشکر را قبول کند، او مهلت گرفت تا صبح فکر کند، ولی ملک ری او را فریب داد. دنیا طلبی سرآغاز درگیری با اولیای خداست. باید فراغت حاصل شود. اگر فراغت حاصل شد، قدم بعد، یقین است که در کافی شریف میخوانیم: «اعلی درجه الزهد ادنی درجه الیقین».
واژگان کلیدی: اولیای الهی، عاشورا، زهد، مقام رضا، مقام یقین، موسیعلیهالسلام. اسامی معصومین: پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم، علیعلیهالسلام، رضاعلیهالسلام. رابطه یقین و زهد
یقین رسیدن به نور و مشاهده عالم ملکوت غیب است که از بستر فراغت و زهد حاصل میشود. خدای متعال در سوره مبارکه انعام، درباره حضرت ابراهیم خلیل میگوید: «کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین».
مشاهده ملکوت در کلام خداوند متعال
خدا درباره جریان مشاهده ملکوت چنین توضیح میدهد: «ولما جن علیه رأی کوکبا قال هذا ربی فلما افل لا احب الافلین و لما رأی القمرا بازغا قال هذا ربی فلما افل قال لئن لم یهدنی ربی لاکونن من القوم الظالین فلما رأی الشمس بازغه قال هذا ربی هذا اکبر فلما افلت قال یا قوم انی بری مما تشرکون انی وجه توجهی للذی فطر السماوات و الارض حنیفا وما مشرکین».
این یقین، حاصل مشاهده ملکوت است. لذا ظاهر آیات نشان میدهد که حضرت با افراد ستاره پرست احتجاج داشته است.
وجود مقدس رسول الله (ص) خورشید عالم امکان است و وجود مقدس امیرالمومنین (ع) ماه تابان آن است اگر نوری هست که ظلمت را میشکند و تاریکی را برمیدارد و در شعاع آن نور میشود هدایت شد، آن نور ، نور خداست. «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی».
هدایت رب، به نور رب است. این نور است که انسان را نجات میدهد و از حیرت و شک و ترس و تردید میرهاند و راه انسان را روشن میکند. این نور چیست؟ این نور، چیزی جز انوار معصومین (ع) نیست. به هر میزانی که انسان در معرض تجلیات این انوار قرار بگیرد، اهل مشاهده ملکوت میشود.
اصحاب سیدالشهدا به مقام ویژهای رسیدند و بلای سیدالشهدا را تحمل کردند و قطعه قطعه شدند. زهیر به حضرت عرض کرد: آقا شما میخواهید که ما برویم تا زنده بمانیم؟ اگر ما را میکشتند و از نو زنده میشدیم، دوباره خدای متعال ما را زنده میکرد و اگر ما را میسوزاندند و خاکستر ما را به باد میدادند و باز هم خدای متعال ما را زنده میکرد و باز قطعه قطعه میشدیم و دوباره زنده میشدیم و این ماجرا هفتاد بار تکرار میشد تا اینکه خدای متعال بلا را از شما و اهل بیت دور میکرد، راضی بودیم. ای کاش هستی ما به باد میرفت تا بلا از شما و اهل بیتتان دور میشد.
کسی که حقیقت را ببیند و معرفت برایش حاصل میشود ، به اشتیاق میرسد و حاضر است بارها همه هستیاش را بدهد. یاران امام، رنج شمشیر را درک نمیکردند. آنها فدایی امام حسین (ع) و مجذوب ایشان بودند.
اهمیت مرتبه رضا و دیدار موسیعلیهالسلام با عابدترین بنده خدا
در این مرتبه انسان به مرحلهای میرسد که راضی به تقدیر خداست. انسان عابد، اهل رضاست.
موسای کلیم (ع) به خدای متعال عرضه داشت: خدایا دوست دارم محبوبترین و عابدترین بندهات را نشانم بدهی. خدای متعال فرمود: محبوبترین و عابدترین بندهام در روستایی زندگی میکند. موسی کلیم (ع) به آن روستا رفت و به انسانی بیمار و زمینگیر رسید که به تسبیح خدا مشغول بود. او نقص در کار خدا نمیدید. «فسبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و من آناء اللیل و اطراف النهار لن ترضی».
موسی کلیم به جبرییل فرمود: تلقی من این بود که با بندهای روبهرو میشوم که شب تا صبح عبادت میکند و صبح تا شب روزه میگیرد. جبرئیل فرمود: این عابدترین بنده خداست. من مأمورم که دو چشمش را بگیرم. بیا بشنو و ببین چه میگوید؟ موسی کلیم آمد و دید مرد نابینا شد و به خدا عرضه داشت: خدایا تا به حال خواستی و نعمت بینایی را دادی، حالا مصلحت دانستی و آن را گرفتی. آنچه برای من باقی گذاشتی، آرزویی طولانی و امید به توست. این را برای من باقی گذاشتی. حضرت موسی (ع) تعجب کرد. پیش مرد رفت و گفت: من مستجابالدعوه هستم. دوست داری دعا کنم، خدا بیناییات را برگرداند. گفت: نه، دوست ندارم. آنچه او میخواهد، برای من محبوبتر از چیزی است که من میخواهم.
مرحله رضا، درجاتی دارد. مرتبه کمالش، برای معصومین (ع) است که رضا بالله است. ائمه در اشد بلاها نیز عهد بلا را بستند و با تمام وجود نیز راضی بودند. اگر کسی خودش را در عاشورا غرق کرد و دل از عاشورا برنداشت، برایش راه رسیدن به مقام رضا، هموار میشود. بلای ولی خدا، رشتههای تعلق را پاره میکند و انسان را به فراغت میرساند و حجابها را برمیدارد.
مقام رضا برای یاران امام حسینعلیهالسلام
حضرت به یارانش میفرماید: بروید. میگویند: ما شما را تنها بگذاریم؟ غربت سیدالشهدا با یاران امام کاری کرده که حاضرند تعلقاتشان را رها کنند. وقتی زهیر غربت امام را دید، تعلقاتش را یکجا رها کرد. او به همسرش گفت که حاضرم تو را طلاق بدهم تا بنیامیه با تو کاری نداشته باشد. او به همسفرانش گفت: بروید که من دیگر رئیس کاروان نیستم، من عبد حسینم. پرسیدند: چه شد؟ گفت: غربت امام حسین (ع) را دیدم و متحول شدم.
وقتی حضرت فراغت یارانشان را دید، آنها را به یقین رساند و ملکوت را به آنها در روز عاشورا نشان داد و آنها به مقام رضا رسیدند.