عایشه مى گفت: هیچ کس را راست گوتر از فاطمه ندیدم به جز پدرش؛([1]) به طورى که چون بین عایشه و رسول خدا(ص) موضوعى پیش آمد عایشه گفت: از فاطمه بپرس چون او دروغ نمى گوید.([2])
محدَّثه؛ از ماده «حدث و تحدیث» به معناى ابلاغ کردن و سخن گفتن است.([3]) به ایشان محدَّثه (با صیغه اسم مفعول) گفته اند از آن رو که ملائکه نزد ایشان فرود مى آمدند و وى را مورد خطاب قرار مى دادند و همچنان که حضرت مریم را مورد خطاب قرار مى دادند ایشان را صدا مى کردند و مى گفتند: اى فاطمه خداوند تو را برگزیده و پاک گردانیده و بر تمام زنان جهان برترى داده است. پس اى فاطمه براى پروردگارت فروتنى کن و سجده به جا آور و با رکوع کنندگان رکوع کن. و بدین گونه آن حضرت با ملائکه و ملائکه نیز با آن حضرت سخن مى گفتند.([4])
البته این لقب را به صیغه اسم فاعل، محدِّثه، هم خوانده اند که به معناى کسى است که حدیث و روایت نقل مى کند و چون آن حضرت روایاتى را از رسوى خدا(س) نقل کرده اند، این معنا هم مى تواند درست باشد.
طاهره و مطهره؛ از ماده «طهر و طهارة» در مقابل نجاست و به معناى پاکى و پاکیزگى و به هر دو معناى پاکى ظاهر و باطن مى آید.([5]) ایشان را طاهره گفته اند به سبب آن که از هر پلیدى و ناپاکى دور بود و هیچ گاه خون زنانه و خون نفاس ندید.([6]) و مطهره تمام پاکى ها را در خود جمع مى کند و در سخن گفتن از طاهره رساتر است.([7])
از این رو بنا بر نقلى دیگر ایشان را طاهره و مطهره گفته اند زیرا به هنگام ولادت فرزند از ایشان خون زایمان دیده نشد و چون ماجرا را به عرض رسول خدا(ص) رساندند فرمود: مگر نمى دانید دخترم طاهره و مطهره یعنى پاک و پاکیزه است و خون زنانه و زایمان از او دیده نمى شود؟([8])
راضیه و مرضیه؛ از ماده «رضى» به معناى خوشنودى و ضد معناى خشم است.([9]) به ایشان راضیه گفته اند به سبب آن که به آن چه خداوند برایش مقدر کرد راضى و خوشنود بود. و چون راضیه به معناى مفعولى آن یعنى مرضیه نیز به کار مى رود پس خداوند نیز از ایشان راضى بوده است. خداوند در چند مورد از جمله آیه رَضِىَ اللّهُ عَنهُم ورَضوا عَنهُ... ؛ خداوند از آن ها خشنود گشت و آن ها (نیز) از او خشنود شدند ؛([10]) این رضایت را اعلام کرده است.
غم از دست دادن مادر در کودکى، غم از دست دادن حامى و عموى پدر بزرگوارش، حضرت ابوطالب، مشکلات بسیارى که براى پدر به وجود آمد، تحمل سختى ها در زندگى و غم از دست دادن پدر بزرگوارش، رسول خدا(ص)، غصب خلافت و خانه نشین کردن همسرش، امیرالمؤمنین(ع)، غصب فدک و سرانجام اهانت و آسیب زدن به جسم جان آن حضرت مواردى بود که ایشان براى رضاى خدا تحمل کرد و هیچ گاه لب به اعتراض و نارضایتى نگشود و از این رو به مقام رضا رسید و راضیه بود و چون خداوند نیز از ایشان راضى بود پس مرضیه هم بود و مورد رضایت پروردگار.
[1]- حاکم نیشابورى، المستدرک، ج 3، ص 160.
[2]- ابو یعلى، مسند، ج 8، ص 153.
[3]- ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 133.
[4]- شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 182؛ ابن حاتم عاملى، الدرالنظیم، ص 456.
[5]- زبیدى، تاج العروس، ج 7، ص 149.
[6]- مجلسى، بحار الانوار، ج 43، ص 19.
[7]- زبیدى، تاج العروس، ج 7، ص 150.
[8]- طبرى، ذخائر العقبى، ص 44؛ و با اندکى تغییر، ر.ک: صالحى شامى، سبل الهدى والرشاد، ج 10، ص 486.
[9]- ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 323.
[10]- سوره توبه، آیه 100؛ و در چند مورد دیگر از جمله، سوره مائده، آیه 19.