* برکات ذکر لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ
دو تا روایت داریم برای کسانی که لحظات آخر عمرشان چه ذکری به زبانشان می آید و چه حالی دارند. پیامبر خدا فرمودند: «مَنْ کَانَ آخِرُ کَلَامِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ ».[1]کسی که آخرین کلام و آخرین گفتارش کلمه طیبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد یعنی با گفتن «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» مرغ روحش از بدنش بیرون برود و پرواز کند داخل بهشت می شود.
اولین کلامی که سفارش شده به بچه یاد بدهید آن هم قبل از «بسم الله» کلمه«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» است. وقتی بچه زبان باز می کند سفارش شده اول کلامی که به بچهها یاد میدهید«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشد. اول چیزی که به گوش بچه تازه به دنیا آمده میگوئید اذان باشد که با «اللَّهُ» شروع میشود و با «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»ختم پیدا میکند. یک ذره تربت در آب فرات حل بکنید کام نوزاد تازه به دنیا آمده را با گرده تربت و آب فرات بگیرید.
* آداب تازه مولود در اسلام
امیرالمومنین(ع)فرمودند: اگر مردم میتوانستند کام بچههایشان را از آب فرات بگیرند همه آنها از شیعیان من میشدند. آنهایی که کربلا میروند معمولا از آن جا آب فرات میآورند یک مقداری در شیشه بکنید داشته باشید. «حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَیْنِ(ع)فَإِنَّهَا أَمَانٌ»[2]. «حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِمَاءِ الْفُرَاتِ»[3]. آن جرقِّه اول خیلی مهم است یعنی بچهای که به دنیا آمده، هم بدنش وهم روحش دست نخورده است نوار آکبندی است که هیچی درآن ضبط نشده است کاغذی است که درآن هیچی نوشته نشده است اول حرف را کی مینویسد و چه می نویسد خیلی مهم است. یک وقت حرف اول آهنگ و آوازاست، حرفهای چرت و پرت و این حرفهاست یا اول کاری که با آن زبان بستهها میکنند معمولا واکسن میزنند کدام واکسن قویتر از تربت امام حسین(ع)است؟ کدام واکسن قویتراز آب فرات است؟ کدام بیمه و واکسنی قویتراز اذان و اقامه است که در گوشه راست وچپ بچه بگویند؟ یکی از مراجع عراق نقل کردند در عراق یک عدهای هستند سابعی مذهبند (در اهواز هم هستند معمولا طلا فروش هستند در قرآن هم اسمشان آمده است آداب مذهبی مخصوصی دارند.) یکی از سابعیها آمد و شیعه شد در حالی که خانوادهاش همه سابعی مذهب بودند. این عالم گفت: من حساس بودم که این از رو چه جهتی آمده شیعه شده است همه تیرو طائفه اش سابعی مذهباند. تحقیق کردیم، مادرش گفت: من فکرمی کنم علت گاین که بچهام شیعه شده این باشد که وقتی به دنیا آمد ما آداب و دستوراتی درمورد بچه تازه متولد شده داریم روحانی ما باید میآمد این آداب نوزاد ما را انجام میداد پیدایش نکردیم یک روحانی معمم و شیعهای نزدیک منزل ما بود این بچه را بردیم به ایشان دادیم او در گوشش یک چیزی گفت من فکر میکنم آن چیزی که گفته است این بچه را گمراه کرده است. آن روحانی با اذان و اقامه استارت بچه را زده بود. از خدا بخواهید عاقبت بخیربشوید. عاقبت بخیری خیلی مهم است. زمانی که بچه به دنیا میآید یک مقدار گرده تربت امام حسین(ع) را درآب ولرم حل کنید اگر آب فرات باشد بهتراست. اگر کام بچه را با نور و یاد امام حسین(ع)بگیرید. آن بچه حسینی میشود درگوشش اذان بگویید. سابق مرسوم بود گنداقه را میدادند دست یک شخصیتی تا در گوش بچه اذان و دعا بخواند. نفس آن عالم این را بیمه میکرد.
* سه مرحله مهم زندگی
سه مرحله زندگی خیلی مهم است حضرت عیسی(ع)فرمودند: «و السلام علیّ یوم ولدت و یوم أموت و یوم ابعث حیّا»[4].سلام بر من باد روزی که متولد شدم آمدم و از آن عرش و ملکوت و عالم قدس در این زندان پر از امتحان دنیا و پستی و بلندی دنیا پا گذاشتم. اولین مرحله روز به دنیا آمدن و دومین مرحله روز رفتن از این عالم و سومین مرحله روزی است که دوباره زنده میشویم. که مرحله دوم از همه مهمتراست که انسان چه طور میرود. که اگر درست برود عاقبت بخیر میشود قیامتش هم درست میشود و اگر موقع رفتن وضعش خراب باشد تا آخر کارمشکل دارد. بیاییم این سه مرحله را یعنی مرحله تولدمان را که گذشته است.
* عالم، دوست، زن و غذای بیعیب چهار چیز دست نیافتنی
نگاه کردن به صورت عالم عبادت است چون این عالم منتصب به خدا و به اهلبیت است و شما را متذکر به آنها میکند. من معتقدم در هر زمانی عالم ربانی هست زمین خالی از حجت نیست در هر محل و منطقه و فامیلی هست حالا آدم بیعیب و نقص فقط چهارده معصومند «عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ»[5].غیر آنها همه لغزش و خطاء دارند. روایت داریم عالم کامل که به همه علمش عمل کند نمیتوانی پیدا کنی. سخت گیر نباشید. زن بیعیب کسی بخواهد گیرش بیاید گیرش نمیآید بیزن میماند. رفیق بدون عیب، عالمی که هیچ عیبی نداشته باشد نمیشود پیدا کرد.
«لا تطلبوا من الدنیا أربعة فإنک لا تجدها و أنت لا بد لک منها عالما یستعمل علمه فتبقى بلا عالم و عملا بغیر ریاء فتبقى بلا عمل و طعاما بلا شبهة فتبقى بلا طعام و صدیقا بلا عیب فتبقى بلا صدیق»[6].چهار چیز را طلب نکن گیرت نمیآید یکی عالم بدون اشکال گیرت نمیآید، رفیق بدون عیب گیرت نمیآید، غذایی که هیچ شبههای درآن نباشد. (بنده که فکر می کنم جزء محالات باشد. مثلا خدا میداند این زمینها چند بار غصب شدهاند. هر حکومتی آمده یک بار غصب کرده است، یا وقف بوده ... حالا اگر شما خمس میدهید زکات میدهید بازهم طعامتان بدون شبهه نیست. ممکن است آن چوپانی که گوسفند دارد زکات گوسفندش را نداده است. کشاورزی که گندم کاشته است زکات گندمش را نداده است شما هر جایی را بخواهید درستش کنید یک جای کار به اشکال برخورد میکند.) غذای بدون شبهه دنبالش نرو که از همه نظر پاک، پاک باشد بدون غذا میمانی غذایی که صد در صد خالص باشد هیچ مشکلی نداشته باشد خیلی کم است. این واسطهها که غذا را به دست من و شما میرسانند خیلی مهم هستند.
* تجسس، برهم زننده دوستیها
بعضیها فضول و حالت تجسس دارند. به من چه این آقا چه کار کرد. به ملا نصرالدین گفتند: فلان جا عروسی است. گفت: به من چه؟ گفتند: آخه شما را هم دعوت کردند. گفت: پس به تو چه که کسی عروس و داماد است منم مهمان هستم. بعضی ها خیلی کنجکاوی دارند کاوش دارند. این آقا چه کار می کند چرا فلان جا می رود چرا فلان جا نمی رود. آقا شما سرت به کار خودت باشد پرونده فلان عالم و فلان آیت الله وفلان مسئول را از شما سوال نمی پرسند. از شما سوال می پرسند که شما چرا تهمت زدید؟ چرا تجسس کردید؟
یک مقدار سرمان تو لاک خودمان باشد. ماه رمضان، ماه خود سازی است، این که انسان به فکر خودش باشد سرش تو لاک خودش باشد. یک مقدار از وسوسه ها و خیالات شیطان بیرون بیائیم به دیگران گیر ندهیم.
من چنان باد درد خود درمانده ام کز همه آفاق دست افشانده ام
سابق درها چوبی بود لادرزش هم گاهی پیدا بود عالمی در حیاط خودش بستان بود نشسته بود. آن موقع مرسوم بود قلیان می کشیدند. یکی از این مریدهای فضول از لای در نگاه می کرد دید این آقا دارد قلیان می کشد خانمش هم کنارش نشسته بود. هر یک قلیانی که می کشید بوسه ای هم از این خانم می زد. این مرید دیگر پشت سر آقا نماز نیآمد. این مرید صدتا خلاف کرده که از لای در نگاه کرده است آنها را خلاف نمیداند اما این آقا باهمسر خودش یک تمطعی کرده است آن را خلاف میداند. خلاصه داد وغال کرد من دیگر مسجد نمیآیم آقا کافرشده است آقا چنین شده، آقا چنان شده است. آقا بعد از مدتی دید این خیلی گرد وغبار میکند (مریدهای نادان به فیشی میآیند وبه فیشی میروند هیچ اعتبار ندارند.) به این مرید گفت: چرا به نماز نمیآیی؟ گفت: فکر کردی من خبر ندارم من آمدم از لای در نگاه کردم تو چنین کردی چنان کردی. گفت: چه کار کردم؟ گفت: هر وقت یک پوک به قلیان میزدی یک کار دیگر هم میکردی. گفت: گوشه خانم من درد میکرد دود تو گوشش میکردم. مرید گفت: راست میگویی من اشتباه کردم خطا کردم دوباره آمد مریدش شد. (کاش نمیآمد مرید بشود این گونه مریدها به یک فیشی میآیند به یک فیشی میروند.)