ماجرای این صحیفه در کتاب بحارالانوار ج28 ص 111-96 و همچنین کتاب سلیم بن قیس هلالی ص 154 و 161 آمده است.
صحیفه ملعونه اول
نطفه اصلی توطئه آنگاه منعقد شد که دو نفر از رؤسای منافقین در یک تصمیم اساسی با هم پیمان بستند که:
اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد نگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود.
سه نفر دیگر هم در این تصمیم با آنان هم پیمان شدند، و اولین معاهده را این پنج نفر در کنار کعبه بین خود امضا کردند و آن را داخل کعبه زیر خاک پنهان کردند. این ماجرا در حجة الوداع مقارن روزهایی که پیامبر صلی الله علیه و آله مردم را برای حضور در غدیر آماده میکرد بوقوع پیوست.
در اجرای این توطئه شوم، چهار نفر از آنان سراغ مهاجرین رفتند، و معاذ بن جبل که یکی از این پنج نفر بود گفت:
شما مسئله را از جهت مهاجرین حل کنید، من دربارهی انصار ترتیب امور را خواهم داد!
از آنجا که سعد بن عباده رئیس انصار، کسی نبود که با ابوبکر و عمر هم پیمان شود، لذا معاذ سراغ بشیر بن سعید و اسید بن حضیر که هر یک بر نیمی از انصار- یعنی دو طایفهی اوس و خزرج- نفوذ داشتند آمد و آن دو را با خود در غصب خلافت هم پیمان نمود.
توطئه قتل پیامبر توسط عمر و یارانش
در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه با نُه نفر دیگر نقشهی قتل حضرت را در راه بازگشت از مکه به مدینه ریختند. نقشه چنین بود که در قلهی کوه اَرْشی کمین کنند و همینکه شترِ پیامبر صلی الله علیه و آله سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت سنگهای بزرگی را به طرف شتر رها کنند تا بِرَمَد و حضرت را بر زمین بزند، و آنان با استفاده از تاریکی شب حمله کنند و پیامبر صلی الله علیه و آله را بقتل برسانند. بعد هم متواری شوند و خود را داخل مردم نمایند تا شناخته نشوند.
خداوند تعالی پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعدهی حفظ او را داد. همینکه شتر پیامبر صلی الله علیه و آله به قلهی کوه رسید و به سمت پایین بهراه افتاد، منافقین سنگهای بزرگ را از بالای پرتگاه به طرف شترِ حضرت رها کردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله با یک اشاره به شتر فرمان توقف دادند، و این در حالی بود که حذیفه و عمار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را راهنمایی میکرد. با توقفِ شتر، سنگها رد شدند و حضرت سالم ماندند. منافقین با شمشیرهای کشیده به حضرت حمله کردند، ولی حذیفه و عمار مقابله کردند و با شمشیر به آنان حمله بردند و آنها را فراری دادند.
منافقین به پشت سنگها خزیدند تا خود را به قافله ملحق کنند؛ ولی با اشارهی پیامبر صلی الله علیه و آله نوری تابید و برای لحظاتی فضا را روشن ساخت. حذیفه و عمار چهرههای چهارده نفر را که پشت صخرهها پنهان شده بودند به چشم خود دیدند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابیوقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیدة بن جراح، ابوموسی اشعری، ابوهریره، مغیرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولی ابیحذیفه.
پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور بود با آنان درگیر نشود، چرا که در آن شرائط حساس فتنهای بپا میشد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار میگرفت، و بار دیگر منافقین به مقاصد خود دست مییافتند
صحیفه ملعونه دوم
پس از ورود به مدینه، منافقین در خانهی ابوبکر جلسهی مهم دیگری تشکیل دادند. در این مجلس سی و چهار نفر از بزرگان منافقین که اغلب پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در رأس امور قرار گرفتند شرکت داشتند. هر یک از اینان یا از رؤسای قبایل بودند یا گروههایی از مردم را همراه خود داشتند که از جملهی آنان ابوسفیان و پسر ابوجهل و خالد بن ولید بودند.
در این جلسه اساسنامهی نقشههای آینده را تنظیم کردند و همهی افراد طوماری را امضا کردند؛ و آنرا به ابوعبیدهی جراح سپردند تا به مکه ببرد و در کنار صحیفهی اول در کعبه پنهان کند.
سخنرانی پیامبر درباره صحیفه ملعونه دوم
هنگام فجر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نماز صبح را به جماعت خواند و در محراب نشسته و ذکر گفت تا آفتاب طلوع کرد. پس از طلوع آفتاب حضرت رو به ابوعبیده جراح کرده فرمود:
خوشا به حال تو که امین این امت شدهای!
سپس این آیات را تلاوت فرمود:
فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً، فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ اَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ
وای بر کسانی که نوشتهای را به دست خویش مینویسند و سپس میگویند: این از سوی خداست، تا با آن مبلغ کمی به دست آورند. وای بر آنان از آنچه دستانشان مینویسد و وای بر آنان از آنچه کسب میکنند.
آنگاه فرمود: کسانی که در این امت چنین نوشتهاند شباهت دارند به آنان که خدا میفرماید:
یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لایَسْتَخْفُونَ مِنَ اللهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ اِذْ یُبَیِّتُونَ ما لایَرْضی مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ الله بِما یَعْمَلُونَ مُحیطاًاز مردم مخفی میکنند اما از خدا مخفی نمیکنند و خدا ناظر آنان است هنگامی که شب را سحر میکنند در سخنی که خدا راضی نیست، و خدا به آنچه انجام میدهند احاطه دارد. سوره نساء: آیه 108
سپس فرمود: امروز گروهی در امت من تشکیل یافتهاند که در صحیفه نوشتنشان مانند سردمداران زمان جاهلیت شدهاند، که صحیفهای بر علیه ما نوشتند و در کعبه آویزان نمودند. خداوند به آن عده امکانات میدهد تا آنها و کسانی را که بعد از آنان میآیند امتحان کند و انسانهای خبیث و پاک را از هم جدا کند. اگر نبود که خداوند به من دستور داده از آنها روی بر گردانم برای مقدّری که میخواهد به انجام برساند، هم اکنون آنان را پیش آورده و گردنشان را میزدم .
حذیفه ادامه داد: بخدا قسم دیدیم هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این سخنان را میفرمود لرزه بر اندام امضاکنندگان صحیفه افتاده و اختیار از کف داده بودند، بطوری که بر هیچ یک از حاضران در مجلس مخفی نماند که حضرت با سخن خویش آن عده را قصد کرده و این آیههای قرآنی را برای آنان میخواند.
سند:بحارالانوار: ج 19 ص 2 -1.