از رحلت پیامبر (ص ) چند روزى نگذشته بود شخصى به خانه فاطمه (س ) آمد و پس از شرفیابى به حضور آن بانوى گرامى عرض کرد:
((آیا رسول خدا، (ص ) چیزى نزد شما یادگار گذاشته تا مرا از آن بهره مند سازى ؟
))فاطمه (س ) به یاد حدیثى از پیامبر (ص ) افتاد و به کنیز خود فرمود:
هات تلک الجریدة :
((آن سفحه نوشته شده را به اینجا بیاور
))کنیز به جستجو پرداخت و آن را نیافت ، و بازگشت و به فاطمه (س ) گفت :
((آن را نیافتم
))فاطمه (س ) به او فرمود:
و یحک اطلبیها فانها تعدل عندى حسنا وحسینا :
((واى بر تو، برو آن را پیدا کن ، که ارزش آن در نزد من همطراز ارزش حسن و حسین (ع ) است
))کنیز رفت و به جستجوى دقیق پرداخت . و سرانجام آن صفحه نوشته شده را در میان خاشاک یافت ، آن را پاک کرد و به حضور فاطمه (س ) آورد، فاطمه (س ) نوشته آنرا براى آن شخص خواند، در آن چنین نوشته شده بود:
لیس من المؤمنین من لم یاءمن جاره بوائقه ...((از مؤمنان نیست آن کسى که همسایه اش از آزار او در امان نیست و کسى که ایمان به خدا و روز جزا دارد، به همسایه اش آسیب نمى رساند و کسى که به خدا و روز قیامت اعتقاد دارد، سخن نیک مى گوید و یا سکوت مى کند، خداوند، انسان خیرخواه ، بردبار و پاکدامن را دوست دارد و انسان بدزبان و کینه توز و بسیار سؤ ال کننده
(16) را دشمن دارد، بدانکه حیاء، از ایمان است و ایمان موجب ورود به بهشت مى شود و ناسزاگویى از بى شرمى است و بى شرمى موجب ورود به آتش دوزخ است
)) (17).
نویسنده جـــــوان ودیــــــن در جمعه 89/2/17 |
نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...