در «تفسیر عیّاشی» از عَمْرو بن شمر از جابر، از حضرت باقر علیه السّلام از پدرش از پدرانش علیهم السّلام روایت کرده است که فرمود:
روزی از روزها که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم نشسته بود أُمّ أیمَن وارد شد و در زیر چادر و روپوش خود چیزی داشت. رسول الله فرمود: ای اُمِّ أیمن! در زیر روپوش و عبای خود چه داری؟! اُمّ أیمن گفت: ای رسول خدا! فلانه دختر فلانه را تزویج کردند، و بر او نثار کردند، و من مقداری از نثار او را برداشتم. و پس از این اُمّ أیمن گریه کرد.
رسول الله فرمود: چرا گریه میکنی؟! أُمّ أیمن گفت: فاطمه را تو تزویج کردی و چیزی بر او نثار نکردی!؟
رسول الله فرمود: گریه مکن! سوگند به آن کسیکه مرا به حقّ پیامبرِ بشیر و نذیر قرار داده است، که بر تزویج فاطمه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل در میان هزاران نفر از فرشتگان حضور داشتند، و خداوند به درخت طوبَی امر کرد تا از زینتها و جواهرات و لباسهای سُندُس و استبرق خود، و از دُرّ و زمرّد و یاقوت و عِطر خود بر آنها نثار کرد، و آن فرشتگان بقدری از آن نثارها برداشتند که ندانستند با آن چکار کنند! و خداوند طوبَی را به عنوان مهریّة فاطمه به فاطمه بخشید؛ و طوبی در خانة علیّ بن أبیطالب است.[156]
و نیز در «تفسیر عیّاشی» از أبان بن تَغلِب وارد است که: رویّه و دَأب رسول الله چنین بود که فاطمه را بسیار میبوسید؛ و عائشه بر این امر رسول خدا را عتاب کرد و گفت: ای رسول خدا! تو زیاد فاطمه را میبوسی!
رسول الله فرمود: وَیْلَکِ! چون مرا به آسمان معراج دادند، جبرئیل مرا از درخت طوبی مرور داد، و از میوة آن به من داد و من خوردم، و خداوند آن را در پشت من تبدیل به نطفه گردانید؛ و چون به زمین فرود آمدم، با خدیجه مواقعه نمودم و به فاطمه آبستن شد. و من هیچگاه فاطمه را نمیبوسم مگر آنکه بوی درخت طوبی را از او استشمام میکنم.[157]
و در «تفسیر فرات بن إبراهیم» چهار روایت به سندهای مختلف از رسول الله [158] و یک روایت مفصّل از أمیرالمؤمنین [159]دربارة درخت طوبی ذکر میکند که حاوی تفصیلات و خصوصیّات این شجرة طیّبه است