در بنى اسرائیل مرد نیکوکارى بود که مانند خود همسر نیکوکار داشت مرد نیکوکار شبى در خواب دید کسى به او گفت: خداى متعال عمر تو را فلان مقدار کرده که نیمى از آن در ناز و نعمت و نیم دیگر آن در سختى و فشار خواهد گذشت اکنون بسته به میل توست که کدام را اول و کدام را آخر قرار دهى.
مرد نیکوکار گفت: من شریک زندگى دارم که باید با وى مشورت کنم. چون صبح شد به همسرش گفت: شب گذشته در خواب به من گفتند نیمى از عمر تو در وسعت و نعمت و نیم دیگر آن در سختى و تنگدستى خواهد گذشت اکنون بگو من کدام را مقدم بدارم؟
زن گفت: همان ناز و نعمت را در نیمه اول عمرت انتخاب کن.
مرد گفت: پذیرفتم
بدین ترتیب مرد نصف اول عمرش را براى وسعت روزى انتخاب کرد. به دنبال آن دنیا از هر طرف بر او روى آورد ولى هر گاه نعمتى بر او مى رسید همسرش مى گفت از این اموال به خویشان خود و نیازمندان کمک کن و به همسایگان و برادرانت بده و بدین گونه هر گاه نعمتى به او مى رسید از نیازمندان دستگیرى نموده و به آنان یارى مى رساند و شکر نعمت را بجاى مى آورد تا اینکه نصف اول عمر ایشان در وسعت و نعمت گذشت و چون نصف دوم فرا رسید بار دیگر در خواب به او گفتند:
خداوند متعال به خاطر قدردانى از اعمال و رفتار تو که در این مدت انجام دادى همه عمر تو را در ناز و نعمت قرار داد و فرمود:
- تا پایان عمرت در آسایش و نعمت زندگى کن.[1]
پی نوشت :
1.نرم افزار نیش ها و نوش ها، موجود در سایت گفتگوی دینی