متأسفانه این فرهنگ اشتباه جوامع غربی، جامعه اسلامى ما را نیز تحت تأثیر خود قرار داده، به گونه اى که روند رو به رشد سن ازدواج در کشور، مشکلات فراوانى به دنبال داشته است؛ مشکلاتى مانند افسردگى و ازبین رفتن نشاط در جوانان، ابتلا به وسواس زیاد در انتخاب همسر، مشکل آفرینى فرزندان بزرگ و ازدواج نکرده در خانه، افزایش اضطراب و نگرانى به خصوص در دختران، بلاتکلیفى، از دست رفتن طراوت و زیبایى، ناامیدى و تصمیم به عدم ازدواج به خاطر کاهش میل به آن، بى دقتى در انتخاب همسر، احتمال افزایش انحرافات و ده ها مشکل از این قبیل که جوانان ما را به چالش کشانده است.(1)
از این رو، بر همه مسؤولان و دست اندرکاران مسائل اجتماعى لازم است به این مسأله به عنوان یک مشکل فوریتى نگاه کرده و همه همت و تلاش خود را براى رفع آن به کار گیرند.
سن مناسب ازدواج از دیدگاه اسلام
گر چه در اسلام سن مشخصى براى ازدواج مقرّر نشده، اما احادیث منقول از پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) و سیره عملى آن بزرگواران، شواهد گویایى بر اهتمام ایشان در تعجیل امر ازدواج است؛ از نظر قرآن، ازدواج مایه آرامش روح و روان آدمى و خود از نشانه هاى رحمت و بزرگى خداوند است.(2)
تشویق به ازدواج، به ویژه در سن جوانى و کراهت اسلام از تجرّد و رهبانیت، در بسیارى از سخنان معصومان(ع) آمده و آثارى مانند بزرگداشت سنّت پیامبر(ص)(3)، قرار گرفتن در ولایت و حمایت خداوند(4)، به خشم آمدن شیطان(5)، حفظ و کامل شدن ایمان جوانان(6)، مضاعف شدن ثواب عبادت(7) و زیاد شدن روزى(8) در کلام معصومان(ع) از برکات ازدواج شمرده و از کسانى که اسباب ازدواج جوانان را فراهم مى کنند، تمجید شده است.(9)
همچنین تجرّد و تأخیر در امر ازدواج در بعضى روایات مردود دانسته و تأکید شده که هیچ چیز نباید موجب تأخیر ازدواج شود، حتى فقر.(10)
روایتى مردان بدون همسر را سرزنش مى کند(11) و تجرّد را سبب شرور شدن مى داند.(12) در روایتى دیگر مى خوانیم، یکى ازحقوق فرزند بر پدر، آن است که پس از بالغ شدن، او را به ازدواج درآورد(13) و در روایت دیگر، به کسانى که صاحب دختر هستند، سفارش مى کند در ازدواج دخترانشان تعجیل کنند.
امام رضا(ع) مى فرماید: جبرئیل امین بر پیامبر خدا(ص) نازل شد و عرض کرد اى محمّد(ص) پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى فرماید: دختران باکره مانند میوه درختان هستند و همان گونه که میوه وقتى مى رسد، چاره اى جز چیدن ندارد و گرنه تابش خورشید و وزش باد آن را فاسد مى کند، دختران باکره هم وقتى به سن بلوغ و ازدواج مى رسند، چاره اى جز ازدواج ندارند و گرنه از گرفتار شدن به فتنه و انحراف، در امان نیستند. آن گاه رسول خدا(ص) مردم را جمع کرد و به منبر رفت و پیام پروردگار عزیز و بلندمرتبه را به آنان ابلاغ نمود.(14) همچنین روایت دیگرى بهترین سن ازدواج دختران را ابتداى سن بلوغ مى داند.(15)
بنابراین، مى توان نتیجه گرفت اسلام در الگوى مطلوب خود، پایین بودن سن ازدواج را اصل مى داند و در عین حال، مشکلات ناشى از ازدواج هاى زودهنگام را نادیده نمى گیرد و در جهت رفع آن ها تلاش مى کند.(16) روشن است که با گسترش برنامه هاى آموزشى، بهداشتى، فرهنگى و نیز بهبود وضع اقتصادى مردم، بسیارى از این مشکلات مرتفع خواهند شد.
نتایج تحقیقات تجربى وینچ(Robert F.Winch) در جامعه آمریکا نیز تا حدى با این جهت گیرى همخوانى دارد؛ به گفته وى، مشکل ازدواج زود هنگام از خود آن برنمى خیزد، بلکه برخاسته از عدم آمادگى براى پذیرش تعهدات ازدواج و نقش هاى ناشى از آن است؛ از این رو، ازدواج هاى زود هنگام در دو حالت کاملا رضایت بخش اند:
1. آن جا که افراد نوجوان آمادگى پذیرش نقش هاى بزرگ سالان را دارند؛ مانند اعضاى قشرهاى پایین در جامعه آمریکا که در مشاغل غیرماهرانه یا نیمه ماهرانه اشتغال دارند.
2. آن جا که انتظار نمى رود چنین نقش هایى را بپذیرند؛ مانند اعضاى قشرهاى بالا که معمولا از سوى والدین حمایت مالى مى شوند.(17)
عوامل افزایش سن ازدواج
با پیچیده تر شدن جوامع، انتقال از دوره کودکى به بزرگ سالى دشوارتر و مستلزم کسب آموزش ها و مهارت هاى بیشترى گردیده است. فاصله میان بلوغ جنسى، بلوغ اجتماعى و اقتصادى در جوامع جدید، محسوس تر گشته و خود را در طولانى شدن دوره نوجوانى و افزایش سن ازدواج نشان داده است.
به هر تقدیر، سن ازدواج در هر جامعه اى بر اساس شرایط محیطى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى خاص آن جامعه تعیین مى گردد. سن ازدواج نه تنها در جوامع گوناگون متفاوت است، بلکه در جامعه اى واحد نیز در طول زمان، ثابت نمى ماند و بر طبق شرایط یاد شده، کم و زیاد مى شود. کارشناسان امور اجتماعى عوامل زیادى براى افزایش سن ازدواج عنوان کرده اند که ما این عوامل را در سه بخش عمده، مطرح مى کنیم:
الف) عوامل اجتماعى
زندگى اجتماعى گر چه یکى از ضروریات حیات انسان است، به گونه اى که بشر بدون اجتماع قادر به ادامه زندگى نیست، اما با این حال، اگر در برنامه ریزى و سیاست گذارى اداره جامعه، دقت کافى نشود، مشکلات زیادى به وجود مى آید. برخى از عوامل افزایش سن ازدواج به مسائل اجتماعى برمى گردد:
1ـ افزایش جرایم و آسیب هاى اجتماعى و خانوادگى:
بالا رفتن جرایم و آسیب هاى اجتماعى و خانوادگى مانند: اعتیاد، بى بند و بارى، همسرآزارى، طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافیان و مانند آن، نه تنها موجب از هم پاشیدگى خانواده ها شده، بلکه موجب سلب اعتماد جوانان از ازدواج گردیده و سبب شده است جوان امروز ازدواج را به عنوان عامل خوش بختى، نگاه نکند و سرنوشت خود را به کسانى که در دام این آسیب ها گرفتار شده اند، تشبیه کند.
وقتى جوان به اطراف خود مى نگرد و ازدواج هایى را مى یابد که پس از مدت کوتاهى دچار بحران مى شوند و هر یک از پسر و دختر اظهار پشیمانى مى کنند که چرا زود خود را در این دام انداختند، انگیزه خود را از دست داده و اجازه نمى دهد آزادى او به خاطر این سنّت اجتماعى به خطر افتد؛ به خصوص در مواردى که افراد در ازدواج شکست بخورند. نسبت به دوستان مجرّد خود احساس مسؤولیت کرده و تلاش مى کنند آن ها را از دچار شدن به سرنوشت خود باز دارند. در این وضعیت طبیعى است که برخى دختران و پسران جوان تحت تأثیر قرار گیرند و نسبت به ازدواج بدبین شوند.
2 ـ طولانى بودن تحصیلات دانشگاهى:
طولانى بودن مدت تحصیلات دانشگاه و افزایش نسبت دختران به پسران، که بر اساس بعضى آمارها تنها 35/43 درصد کسانى که در کنکور شرکت مى کنند، پسر هستند،(18) سبب شده است اولا، اغلب پسران و دختران تا پایان تحصیلات و بعد هم تا هنگام اشتغال، از ازدواج سرباز زنند. ثانیاً، دختران به علت داشتن تحصیلات دانشگاهى، حاضر به ازدواج با پسران پشت کنکور مانده نباشند و درصد بالایى از آنان بدون همسر بمانند، یا به ازدواج ناخواسته تن بدهند؛ چنان که امروز شاهد این معضل هستیم.
در جوامع سنّتى، بیشتر فنون و مهارت ها در خانواده و به صورت غیر رسمى به نسل جدید آموخته مى شد و کودکان غالباً وقتى به سن نوجوانى مى رسیدند، مهارت شغلى خود را فراگرفته بودند و نیازى نبود پس از بلوغ نیز سالیانى را صرف یادگیرى فنون و مهارت هاى مورد نیاز کنند. اما جوامع جدید چنان پیچیده شده اند که داشتن یک زندگى قابل قبول و متناسب با توقّعات جامعه در این گونه جوامع، اغلب مستلزم گذراندن یک دوره بلندمدت تحصیلى است.
کسب مدارک تحصیلى موجب اعتبار اجتماعى و اقتصادى افراد مى شود و زمینه استخدام آسان تر آنان را در مراکز ادارى، کارخانه ها و مانند آن فراهم مى کند؛ بنابراین، جوانان براى این که بتوانند در آینده از موقعیت اجتماعى و اقتصادى بهترى برخوردار شوند، ناگزیرند دهه سوم زندگى خود را نیز براى تحصیل صرف کنند.
اشتغال به تحصیل امکان ازدواج بسیارى از جوانان را از بین مى برد؛ چرا که جوانانى که از امکانات خوبى برخوردار نیستند، نمى توانند همراه با تحصیل، هزینه یک خانواده را تأمین کنند؛ تحصیلات عالى براى زنان بیشتر از این نظر اهمیت دارد که موقعیت اجتماعى آنان را افزایش مى دهد. زنانى که تحصیلات بالاترى دارند، معمولا مى توانند با مردانى ازدواج کنند که از موقعیت اجتماعى و اقتصادى بالاترى برخوردارند.(19)
3 ـ به هم خوردن توازن دختر و پسر آماده ازدواج در روستاها:
طبق آمارها، به علت مهاجرت پسران روستایى به شهرها براى جست و جوى کار، جمعیت دختران روستایى آماده ازدواج دو برابر گذشته شده است؛ بنابراین، مشکل قبلى، یعنى عدم توازن پسر و دختر، در جوامع روستایى نمود بیشترى دارد. از سوى دیگر، پسران شهرى نیز تمایلى به وصلت با خانواده روستایى ندارند و در نتیجه، دختران روستایى شانس کمترى نسبت به سایر افراد دارند. شاهد این مطلب وجود دختران مجرد و با سنین بالا در روستاها است که به انتظار آمدن خواستگار نشسته اند.
ب) عوامل اقتصادى
یکى از عمده ترین دلایل تأخیر ازدواج از نظر جوانان، عوامل اقتصادى است. در یک گفت و گوى ساده و خودمانى با جوانان، به خصوص پسران، مى توان به آسانى فهمید که علت نداشتن تمایل به ازدواج در بیشتر آن ها برخوردار نبودن از شغل، مسکن و تهیه لوازم و ضروریات زندگى و جشن ازدواج است.
در این بین، خانواده هاى دختران هم مشکل تهیه جهیزیه را سد بزرگى براى ازدواج دخترانشان مى دانند؛ به خصوص خانواده هایى که چند دختر با فاصله هاى سنى کم، پشت سر هم دارند.
هزینه هاى مالى یک خانواده بسیار گسترده و متنوع است؛ هزینه هاى مسکن، خوراک، پوشاک، درمان، تفریحات اعضاى خانواده، تحصیلات فرزندان، رفت و آمد و مانند اینها. روشن است که تأمین کامل چنین مخارجى تنها در صورتى امکان پذیر است که افراد به مشاغلى با درآمد کافى دسترسى داشته باشند. در غیر این صورت، هر چند ممکن است تعداد کمى از جوانان به ازدواج روى آورند و زندگى فقیرانه اى را در پیش گیرند، اما معمولا افراد ترجیح مى دهند تا زمانى که شغل مناسبى به دست نیاورده اند، ازدواج نکنند.
به هر حال، عوامل اقتصادى که در تأخیر ازدواج نقش دارند، به اختصار عبارتند از: تهیه جهیزیه که یکى از رسوم ایرانیان است. تهیه مسکن اگر چه در حد اجاره یک منزل کوچک. بی کارى پسران و نداشتن شغل مناسب و بالا رفتن هزینه هاى زندگى. این موضوع با قدرى تفاوت در رسوم، در سایر کشورها نیز نمود پیدا مى کند.
براى توضیح این مطلب، «اداره آمار آمریکا» درباره تغییرات سن ازدواج در بین سال هاى 1900ـ 1998 گزارش داده است: در سال 1956 میانگین سن ازدواج در این کشور به پایین ترین حد خود رسید(براى مردان 5/22 و براى زنان 1/20 سالگى) و دلیل آن بیشتر این بود که رشد اقتصادى آمریکا پس از جنگ موجب گردید که مردان، به ویژه جوانان، بتوانند به راحتى شغل به دست آورده، درآمد کافى براى اداره خانواده کسب نمایند. از دهه 1960 سن ازدواج رو به افزایش گذاشت و عامل عمده این بود که دست مزد مردان جوان، به ویژه کسانى که از تحصیلات کمترى برخودار بودند، کاهش یافت. این نتیجه گیرى با تحقیقاتى که در کشورهاى دیگر، مانند ژاپن و هندوستان، انجام گرفته نیز تأیید گردیده است.(20) بنابراین، عدم توان اقتصادى کافى انگیزه ازدواج جوانان را پایین مى آورد و اجازه نمى دهد آنان در سن پایین ازدواج کنند.
اما گاهى داشتن توان اقتصادى مانند داشتن شغل، مانع ازدواج مى شود و آن در صورتى است که دختران شاغل باشند. بسیارى از دخترانى که شغلى براى خود دست و پا مى کنند و مشغول به کار مى شوند، رغبت خود را نسبت به ازدواج از دست مى دهند. دلایلى که موجب کاهش میل آن ها به ازدواج مى شود عبارتند از:
1. دختران وقتى شاغل مى شوند، توان اقتصادى شان بالا مى رود و به استقلال اقتصادى مى رسند. از آن جایى که یکى از انگیزه هاى دختران براى ازدواج، نیاز اقتصادى است و از مجرد ماندن خود احساس سربار خانواده بودن دارند. با رسیدن به استقلال اقتصادى، این انگیزه در آن ها از بین مى رود و در نتیجه، مى بینیم بسیارى از آنان رغبت چندانى به ازدواج ندارند.
برخى از صاحب نظران غربى نیز بر نقش عناصر فرهنگى تأکید کرده و اظهار داشته اند: زنان به دلیل آن که مزایاى اقتصادى اشتغال، امنیت و رضایت شخصى بیشترى در مقایسه با ازدواج برایشان فراهم مى آورد، به اهداف شغلى اولویت بیشترى داده، در نتیجه، ازدواج را به تأخیر مى اندازند.(21)
بنابراین، دخترانى که به ازدواج به عنوان یک تکیه گاه اقتصادى نگاه مى کنند، اگر با به دست آوردن شغل به منبع اقتصادى خوبى برسند، دلیلى براى ازدواج ندارند و تا مجبور نشوند، ازدواج نمى کنند؛ چنان که وجود این عامل در زنان بیوه نیز بزرگ ترین مانع براى تن دادن آن ها به ازدواج مجدد است.
2. داشتن شغل از این نظر که هم منبع اقتصادى و هم سرگرمى خوبى است که مى تواند در انسان نشاط و شادى به وجود آورد، جایگاه خاصى در بین دختران دارد. گاهى علاقه به شغل در دختران چنان زیاد مى شود که به خاطر ترس از دست دادن آن، ازدواج نمى کنند و خواستگاران را به بهانه هاى گوناگون رد مى کنند؛ بنابراین، یکى از انگیزه هاى ازدواج دختران، که بیرون آمدن از تنهایى و انس گرفتن به همسر است، با شاغل شدن آنان از دست مى رود؛ چرا که نزد آن ها شغل به جانشین مناسبى براى ازدواج تبدیل شده است.
3. دخترى که شاغل است، معمولا خواستگاران بیشترى نسبت به سایر دختران دارد. به همین دلیل از تأخیر انداختن ازدواج واهمه اى ندارد؛ چرا که شانس خود را براى ازدواج حتى اگر سن او هم افزایش پیدا کند، زیاد مى بیند.
بنابراین، شاغل شدن دختر،(بر عکس شاغل شدن پسر که سبب زیاد شدن انگیزه ازدواج است) انگیزه او را نسبت به ازدواج کاهش مى دهد. این عامل امروزه در کشورهاى غربى تأثیر چشمگیرى در کاهش رغبت دختران به ازدواج دارد و حتى بسیارى از دختران و زنان غربى به خاطر همین عامل، تا آخر عمر مجرد مى مانند که خود مى تواند سبب به وجود آمدن بسیارى از مشکلات اجتماعى و اخلاقى شود.
در کشور ما نیز تأثیر شغل دختران در تأخیر ازدواج، گر چه مثل جوامع غربى نیست، اما کمابیش دیده مى شود و خطر گسترده تر شدن آن، وجود دارد.
ج) عوامل فرهنگى
گر چه کشور ما از فرهنگ غنى و کامل اسلامى برخوردار است، اما به دلایلى همچون نفوذ فرهنگ بیگانه و مانند آن، این فرهنگ کم رنگ شده و سفارش هاى اکید اسلام به تعجیل در ازدواج و کراهت از تأخیر آن، تا حدى بین جوانان به فراموشى سپرده شده است.
جوان ایرانى که در گذشته مهم ترین برنامه اش در نخستین فرصت، ازدواج و تشکیل زندگى بود، امروز دیگر این گونه فکر نمى کند و حتى عده قلیلى زمان ازدواج را مختصّ میان سالى مى دانند؛ بنابراین، نفوذ فرهنگ غربى به ذهن جوانان ما، یکى دیگر از عوامل مهم در تأخیر ازدواج و عدم رغبت جوانان به ازدواج به موقع است و ترس این وجود دارد که این فرهنگ مخرّب، گسترده و فراگیر شود. به هر حال، عوامل فرهنگى را مى توان از سه جهت در تأخیر سن ازدواج مؤثر دانست.
منبع خبرگزاری رسا