مرحوم حاج شیخ عباس قمی در اعمال روز بیست و چهارم ماه ذی الحجه، ضمن بیان جریان مباهله می فرماید: در این روز نیز حضرت امیر المومنین در حال رکوع، انگشتری خود را به سائل داد و آیه «انما ولیکم الله» در شأنش نازل شد و «سید بن طاووس» نیز در کتاب اقبال در رویدادی روز بیست و چهارم ذی الحجه، این جریان را نقل کرده است.
در مورد کیفیت جریان حادثه، گرچه روایات گوناگونی نقل شده است ولی یکی از آن روایات را که مورد پذیرش دانشمندان اهل سنت نیز هست، عرضه می داریم.
عبایه بن ربعی می گوید: در آن بین که «عبدالله بن عباس» در کنار چاه زمزم نشسته و احادیثی را از زبان رسول خدا نقل می کرد و دائما می گفت: رسول خدا فرمود، رسول خدا فرمود، مردی عمامه بر سر، از راه رسیده، رشته سخن را به دست گرفت. دیگر ابن عباس (با مشاهده آن مرد) به سخن خود ادامه نداد و آن مرد به جای او می گفت: ترا به خدا بگو ببینم کیستی؟ آن مرد عمامه از سر برداشت و گفت: ای مردم هر کس مرا شناخت، شناخته و هرکس نشناخت (بداند) من «جندب» فرزند «جناده» بدری، ابوذر غفاری هستم. شنیدم از رسول خدا با این دو گوش خود، و اگر دروغ بگویم ناشنوا گردم. و دیدم با این دو چشم خود و اگر دروغ بگویم، نابینا گردم، شنیدم از رسول خدا که می فرمود:
«علی قائد البرره و قاتل الکفره منصور من نصره و مخذول من خذله» «علی پیشوای خوبان و کشنده کافران است. هرکس او را یاری کند نصرت یافته و هرکس از یاری او دست بردارد گرفتار خذلان است.»
توجه کنید! من خودم، در یکی از روزها، نماز ظهر را با رسول خدا به جای آوردم. ناگهان مستمندی بپا خاسته و کمک خواست و کسی او را کمک نکرد. مرد سائل دستش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش، من در مسجد رسول تو از مردم یاری خواستم و کسی به من چیزی نداد. علی(ع) در حال رکوع بود، اشاره کرد به مرد سائل با انگشت کوچک دست راستش که معمولا انگشترش را در آن قرار می داد، مرد سائل آمد و انگشتری را از انگشت او درآورد. این جریان در برابر دید رسول خدا بود. پیامبر (چون چنین دید) سر به سوی آسمان بلند کرده و عرضه داشت: بار خدایا برادرم موسی از تو خواست و گفت: «پروردگارا به من شرح صدر (سینه گسترده و حوصله زیاد) عنایت کن، و کارم را آسان ساز و گرهی که بر زبانم افتاده بگشا تا سخنم را بفهمند و از خانوادهام وزیر(و همکاری) برایم قرار ده، برادرم هارون را، مرا بدان نیرومند ساز و او را در کار من شریک نما»، موسی از تو چنین خواست و تو (در پاسخ او) گفتی (سنشدّ عضدک باخیک) به همین زودی بازویت را به قدرت برادرت نیرومند کنم.
ابوذر گفت: به خدا سوگند هنوز سخن رسول خدا تمام نشده بود که جبرئیل از پیشگاه خداوند فرود آمد و گفت: ای محمد! گوارا باد آنچه را که خداوند در مورد برادرت به تو عنایت کرده، فرمود چیست آن؟ عرضه داشت: خداوند امت تو را فرمان داد به پذیرش ولایت او تا روز قیامت و این آیه را نازل کرد:
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه ویؤتون الزکوه و هم راکعون» (سوره مائده، آیه 55)
پاسخ به شبهه ای درباره این واقعه
فخر رازی و بعضی دیگر از افراد متعصب گفته اند که: حضرت علی(ع) با آن توجه خاصی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود، تا آن جا که معروف است پیکان تیر را از پایش بیرون آوردند و توجه پیدا نکرد، چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به آن توجه پیدا کند؟
پاسخ: آن ها که این ایراد را داشته اند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن توجه به خویشتن نیست بلکه عین توجه به خداست. حضرت علی در حال نماز از خود بیگانه بود، نه از خدا و می دانیم که بیگانگی از خلق خدا، بیگانگی از خداست و به تعبیر روشنتر، پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت است نه انجام یک عمل معمولی و مباح در ضمن عبادت. به تعبیر دیگر آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسایل مادی و شخصی است و اما توجه به آن چه در مسیر رضای خداست، کاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاکید می کند. ذکر این نکته نیز لازم است که معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان، بی اختیار شود و احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش، توجه خود را از آن چه در راه خدا و برای خدا نیست بر می گیرد.
جالب این که فخر رازی کار تعصب را به جایی رسانیده که اشاره حضرت علی را به سائل، برای این که بیاید و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بیرون کند مصداق فعل کثیر که منافات با نماز دارد دانسته است. در حالی که در نماز کارهایی جایز است انسان انجام بدهد که به مراتب از این اشاره بیشتر است و در عین حال، ضرری برای نماز ندارد تا آن جا که کشتن حشراتی مانند مار و عقرب و یا برداشتن و گذاشتن کودک یا حتی شیردادن بچه شیرخواره را جز فعل کثیر ندانسته اند، چگونه یک اشاره، جزء فعل کثیر می شود ولی هنگامی که دانشمندی گرفتار طوفان تعصب می شود این گونه اشتباهات برای او جای تعجب نیست.
علاوه بر آن چه ملاحظه فرمودید، آن نمازی که در آن حضرت علی، انگشتر به فقیر دادند نماز مستحبی بوده است زیرا بدون تردید با اهمیتی که برای نماز جماعت آن هم پشت سر پیامبر قائل بودند هیچ گاه نماز واجب خود را به صورت فُرادی و تنها نمی خواندند و در نمازهای مستحبی گفته اند استقبال و استقرار شرط نیست یعنی کسی که می خواهد نماز مستحبی به جا آورد لازم نیست حتما رو به قبله باشد و همچنین لازم نیست در یک محل به طور کامل، استقرار داشته باشد بلکه می تواند در حال راه رفتن نماز بگزارد و برای رکوع و سجود هم با اشاره به طرف پایین، رکوع و سجود انجام دهد. به این ترتیب در نماز مستحبی توجه به غیر نماز آن هم کاری که مثل نماز عبادت است نه تنها با روح تعبد و بندگی حضرت علی منافات ندارد بلکه خود این عمل باعث شدت روح بندگی و همچنین نتیجه تعبد کامل است.
نکته دیگری که توجه به آن لازم است این است که ما وقتی آن بزرگان را با خودمان مقایسه می کنیم در این گونه موارد چنین ایرادهایی از کار آن ها می گیریم ولی اگر توجه داشته باشیم که آن پیشکسوتان در عبادت و بندگی خدا آن چنان غرق هستند که نمی توانند در یک لحظه چند عبادت را انجام دهند بدون آن که هیچ گونه غفلت از خدا و بندگی خدا در آنان راه یابد و تصور چنین مقام و موقعیتی برای ما که با آنان فاصله زیادی داریم مشکل به نظر می رسد.
پی نوشت:
برگی زرین از فضائل امیرالمومنین، حجت الاسلام والمسلمین علی تهرانی، انتشارات جمهوری
/