نامه 31 نهج البلاغه حضرت علی (ع)
مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْیا، السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَی، وَالظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً؛ إِلَی الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لاَ یدْرِکُ، السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ، غَرَضِ الاَسْقَامِ، وَرَهِینَه الاَیامِ، وَرَمِیهِ الْمَصَائِبِ، وَعَبْدِ الدُّنْیا، وَتَاجِرِ الْغُرُورِ، وَغَرِیمِ الْمَنَایا، وَأَسِیرِ الْمَوْتِ، وَحَلِیفِ الْهُمُومِ، وَقَرِینِ الاَحْزَانِ، وَنُصُبِ الاْفَاتِ، وَصَرِیعِ الشَّهَوَاتِ، وَخَلِیفَهِ الاَمْوَاتِ .
ترجمه
این نامه از سوی پدری (دلسوز و مهربان) است که عمرش رو به پایان است، او به سخت گیری زمان معترف و آفتاب زندگیش رو به غروب (و خواه ناخواه) تسلیم گذشت دنیا (و مشکلات آن) است، همان کسی که در منزلگاه پیشینیان که از دنیا چشم پوشیده اند سکنی گزیده و فردا از آن کوچ خواهد کرد. این نامه به فرزندی است آرزومند، آرزومند چیزهایی که هرگز دست یافتنی نیست و در راهی گام نهاده است که دیگران در آن گام نهادند و هلاک شدند (و چشم از جهان فرو بستند) کسی که هدف بیماری ها و گروگان روزگار، در تیررس مصائب، بنده دنیا، بازرگان غرور، بدهکار و اسیر مرگ، هم پیمان اندوه ها، قرین غم ها، آماج آفات و بلاها، مغلوب شهوات و جانشین مردگان است .
از وصایا و سفارشهای امام(علیه السلام)است که به امام حسن مجتبی(علیه السلام)در حالی که در سرزمین حاضرین(1) (نزدیک شام) هنگام بازگشت از صفین بود، نگاشت(2)
پیامها و نکتهها:
1 - امام در قالب وصیت، دوره کاملی از مسائل حقوقی و تربیتی و مجموعهای از بایدهای زندگی را بیان داشته است.
2- گرچه مستقیماً امام حسن مجتبی (ع) فرزند برومند امیرالمومنین (ع)، در این وصیتنامه مخاطب آن حضرت است، اما نکتههای آن برای همه انسانها، در همه اعصار، با هر سن و سال، مفید و آموزنده است.
3- حضرت در آغاز این نامه 7 صفت را برای خود به عنوان وصیت کننده و 14 صفت را برای مخاطب بیان میکند که بر هر گوینده و شنونده دیگری نیز صدق میکند.
4- امام در این وصیتنامه، خود و مخاطبش را بعنوان انسان عادی و نه شخص معصوم و منتخب خداوند، محور سخن قرار داده است.
5- آنچه از اوصاف برای وصیت کننده بر میشمارد عبارت است از:
ـ پدری که عمرش رو به پایان است. (مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ)
ـ معترف به واقعیت گذرا و ناپایدار زمان است . (الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ)
ـ آفتاب عمر به هر حال رو به زوال است، ولی در نیمه دوم زندگی، این واقعیت بیشتر جلب توجه میکند . (الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ)
ـ همگان راهی جز تن دادن به حوادث تلخ و شیرین روزگار ندارند. (الْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْیا )
ـ دنیا بی وفاتر از آن است که به آن دل ببندد و ستایشگرش باشد، چرا که مهربانی و صفا در آن کمتر دیده میشود.
ـ اقامت کننده در منزل درگذشتگان، در هر نقطه سکونت گزینیم، بارها و بارها، آباء و اجداد ما در آن زندگی کردهاند. (السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَی)
ـ با اندکی دقت زندگی را کوتاهتر از آنچه هست مییابیم، هنوز آرام نگرفته بار سفر را برخواهیم بست . (وَالظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً)
6- بدیهی است موارد فوق، واقعیاتی است که نسبت به همگان رخ میدهد، انسان نسبت به آنها اختیاری ندارد، از این او کسی نه ملامت میشود و نه مورد سرزنش قرار میگیرد.
7- اوصافی که امام برای فرزندش بیان میکند و دامنگیر همه نسلهای جوان و در حقیقت تصویری جامع از مقررات حاکم بر زندگی انسانهاست، عبارت است از:
ـ دارای آرزوهایی که بدان دست نمییابد، واقعیت ناگواری که نسل جوان بیش از دیگران گرفتار آن است. (الْمُؤَمِّلِ مَا لاَ یدْرِکُ)
ـ رهرو راه آنها که چشم از جهان فرو بستهاند، قدم گذار در عرصه حیاتی ناپایدار و گذرا (السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ)
ـ هدف انواع بیشمار بیماریها، کسی نیست که به نوعی از بیماریهای شناخته شده و چه بسا غیرمنتظره و ناشناخته، رنج نبرد. (غَرَضِ الاَْسْقَامِ)
ـ گروگان روزگار، گرفتار در دام حوادث ناگواری که خارج از اراده و اختیار انسان صورت میگیرد. ( وَرَهِینَه الاَیامِ )
ـ در تیررس مصیبتها، خواست خداوند آن است که همگان در آزمونهای سخت و طاقتفرسای زندگی آزموده شوند. (وَرَمِیهِ الْمَصَائِبِ)
ـ بنده دنیا، حاکمیت غرائز و شهوات و چیرگی آنها در اکثر موارد بر عقل و ایمان موجب میشود که انسانها برده هواهای نفسانی باشند . (وَعَبْدِ الدُّنْیا)
ـ بازرگان غرور، نوعاً انسانها عمر خود را صرف جمعآوری و ازدیاد داراییهایی میکنند که دیر یا زود از آنها گرفته شده، به دیگران واگذار خواهد شد . (وَتَاجِرِ الْغُرُورِ)
ـ بدهکار مرگ، مرگ طلبکاری است که با قدرت و قاطعیت طلب خود را وصول خواهد کرد . (وَغَرِیمِ الْمَنَایا)
ـ اسیر مرگ، مقدمات و علائم مرگ انسانها را در دام خود به اسارت میگیرد. (وَأَسِیرِ الْمَوْتِ)
ـ هم پیمان اندوهها، راه گریزی از رویدادهای غمبار برای هیچ کس وجود ندارد، گویا افراد با غمها پیمان بستهاند. (وَحَلِیفِ الْهُمُومِ)
ـ همراه غمها، طبیعت زندگی، موانع بسیار بیرونی و درونی و عدم تناسب خواستهها با دارائیها و امکانات، انسانها را قرین اندون میکند . (وَقَرِینِ الاحْزَانِ)
ـ آماج تیر آفتات و بلایا، در هر شرایط و هر سن و سال، بلاهایی متناسب با همان، انسان را هدف قرار میدهد. (وَنُصُبِ الاْفَاتِ)
ـ به خاک افتاده شهوتها، اکثر انسانها بر اثر تهاجم هواهای نفسانی و در مقابله با آنها شکست خورده به هلاکت میرسند. (وَصَرِیعِ الشَّهَوَاتِ)
ـ جانشین مردگان، فراز و نشیبهایی که امروز ما را به خود مشغول ساخته، همان است که پیشینیان ما را به خود سرگرم ساخت، آنها رفتند و این ارثیه را برای ما به جا گذاشتند. (وَخَلِیفَهِ الامْوَاتِ)
8- بیان اوصاف بیشتر برای فرزند، بیانگر توجه بیشتر آن حضرت است نسبت به سرنوشت و آینده فرزندش.
9- هشدارهای امیرالمومنین (ع) خطاب به فرزند جوانش، نوعی غفلت زدائی از او و امثال اوست نسبت به دوران زودگذر جوانی قبل از آنکه این فرصت را از دست بدهند.
10- موفقترین نوع تربیت، توجه به شرایط عینی و واقعی حاکم بر افراد تحت تربیت است. امیرالمؤمنین (ع) جوان را آن گونه که هست شناخته، به او درس زندگی میدهند.
منتظر پیشنهادات وانتقادات همه عزیزان هستیم - غلامعلی شجاع منظری