یکى از شیعیان مدائن با یکى از دوستانش براى انجام مراسم حج، به مکه رفتند، در مکه و منى و عرفات، در همه جا با هم بودند، براى انجام قسمتى از مراسم حج به عرفات رفتند، در آنجا ضمن انجام عبادات خود، جوانى خوش سیما را در حال احرام دیدند که نشانه هاى مسافر بودن او از چهره اش دیده مى شد، در این میان فقیرى آمد و تقاضاى کمک کرد، آنها چیزى به او ندادند، فقیر نزد آن جوان رفت و تقاضاى کمک کرد، آن جوان چیزى از زمین برداشت و به آن فقیر داد، و آن فقیر براى او دعاى بسیار و عمیق کرد.ادامه مطلب...