تفسیر درخت آتش و یخ در معراج
می گویند پیغمبر گرامی اسلام در شبی که به معراج رفت، در آن جا درختی را دید که برگ های بعضی از قسمت های آن از آتش است و بعضی از یخ است، و این برگ ها در کنار هم هستند – امر مشکل و بعیدی است که آتش و یخ کنار هم باشند. پیغمبر از این موضوع سئوال کرد، پاسخ آمد که این تجسم انسان است. انسان هم غریزة شهوت و غضب دارد، و هم حسّ پرستش و بندگی دارد که، خوب و عالی است. یعنی همة این ها با هم جمع شده اند، اصلاً درون خود انسان یک صراط است.
تا تو تن را چرب و شیرین می دهی گوهر جان را نیابی فربهی
اگر همة حواس متوجه «تن» شد، «جان» چاق و فربه نمی شود. خوب است انسان از نظر عقل، فکر، اندیشه، عبادت، درک و استعداد ها چاق شود. اگر می بینید امام حسین در مسیری که از مکه به کربلا می رود، و نیز از مسیر مدینه به مکه مکرر از داستان حضرت یحیی یاد می کند – امام حسین بسیار از قصة حضرت یحیی یاد کرد. – دلیل دارد که بعد از این عرض می کنم.
ملاقات امام حسین علیه السلام با عبدالله بن عمر
فرزند خلیفة دوم، عبدالله بن عمر در مسیر مکه امام حسین را دید. این عبدالله بن عمر آدم راحت طلبی بود، از این که موقعیتش به خطر بیفتد خیلی می ترسید. عمرش هم طولانی بود. اهل سنت نیز در منابع شان خیلی از زهد او تعریف کرده اند، ولی زهدی که در آن، ارتباط با امام نباشد به درد نمی خورد. داشتن زهدی که امام و پسر پیغمبر را رها کنی و گوشه گیر شوی به درد نمی خورد. خواجه ربیع – که قبرشان در مشهد است- نقل می کنند که به او (عبدالله بن عمر) گفتند امام حسین شهید شده، اظهار تأسف و ناراحتی کرد. مرحوم شهید مطهری می فرماید که گوشة غار و عبادت خوب است، اما وقتی پسر پیغمبر به کربلا آمد، غار را رها کن، عبادت را رها کن، برو امام حسین را یاری کن که خود این کار عبادت است. یاری امام حسین عبادت است. ادامه مطلب...