دلگویه مهدوی
سینه تنگم مجال آه ندارد...
مولای من ،عمری است در کوی محبت که بوی عطر حضورت را دارد ، به اعتکاف نشسته ام ، شاید از کوی دلدادگی گذر کنی و چشمان گنه کارمان ، نصیبی از چهره دلربای تو برچیند .
جمعه ها معیادگاه من و توست. ادامه مطلب...
دلگویههای مهدویندیدنت را چه ساده میانگاریم مولا! سالیانی است که ترنم نام تو بر زبانهامان جاری است و شبنم جاری بر چشمهایمان، خشک
مولای ما! ندیدنت را چه ساده میانگاریم آن زمان که غرق نیازهای دنیوی، چشمان نگرانمان به هر سو میچرخد تا شاید پناهی بجوید، از آفتاب تند تابستانی نبودنت و در سایهساری از محبت و دلدادگی آرام گیرد.ی دشت انتظار را سیراب میکند. آمدنت هرم تابستانی زمین را طراوت میبخشد و نسیم تبسمت بر دلهای پژمرده از خشکسالی محبت، روانی تازه میبخشد. ادامه مطلب...
امام جعفر صادق، امام ششم شیعیان، در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. کنیه ایشان ابو عبدالله و لقبشان صادق می باشد. پدر ارجمندشان امام باقر و مادرش ام فروة است. رسول خدا سالها قبل ولادت آن حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذارید، زیرا از فرزندان او کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید «جعفر کذّاب». ادامه
مطلب...
بسم رب الشهدا و الصدیقین
دلم را به آسمان ها می سپارم تا نوشته هایش را به تو نشان دهد تا شاید دفتر قلبم را ورق بزنی و گوشه ای از آن را بخوانی پس برایت می نویسم ، از دل غریب خود برایت می نویسم ، آری خیلی دلم می خواست با تو بودم در میان ابرها ، پیش خدا بودم نمی دانی که چقدر برایت دلتنگم، اشک هایم سرازیر است ای شهیدم، می خواهم با تو صحبت کنم اما با چه زبانی ؟!... با این زبانم که پر از گناه است؟نه نمی توانم! چگونه می شود مهمان آسمان باشم و با زبان زمینی خود صحبت کنم نمی دانم ، چه کنم ؟ برایت می نویسم چرا که به آسمان نزدیک تر است ،همگان همیشه از تو می گویند ، از خوبی هایت، از نماز شب هایت، از وفاداری هایت و بالاخره از گذشت و ایثارت ... من از تو فقط همین ها را به یادگار دارم هر صبح تصویر تو را می نگرم تا شاید تو هم به من نظری کنی
نمی دانم، آیا الان هم می آیی؟ حتما ، تو می آیی . باور کن ، هر پنجشنبه عطر وجودت را حس می کنم اما چرا نمی بینمت ؟ چرا صورت پر نورت را برایم نما یان نمی کنی ؟ می دانم ، این تقصیر چشم های من است.
آن قدر دور افتاده ایم که راهت را گم کرده ایم ای کاش دستم را می گرفتی تا این قدر احساس تنهایی نمی کردم .
ای شهیدم ، تو اینک در آسمان ها ماه مجلس شده ای عین ستاره ها چه زیبا می درخشی خوش به حال آن شبی که تو به آن نور می دهی تو به آن آرامش می دهی ای کاش من هم شب ها به جای خفتن در زمین در آسمان ها بودم. ادامه مطلب... هنوز بعد از 5 سال و اندی قاتلینش آزاد می گردند ...