ضربان قلب من و تو ؛ صداشو می شنوید ؛
روزامتحان است؛ بله روز امتحان است اما نه از این امتحانات که فکرشو بکنید ؛ آقا معلم یه سری سئوالاتی را بدون شرح جلومون بگذاره و بگه حالا بنویسید ؛ به قول استادمون که تیکه زبونش اینه ؛ الان نوبت شما است ازش استفاده کنید ، واقعا چه قدر آماده ایم تا خودمونو در یک امتحان بزرگ آنهم در مقابل نه یک نفر ، بلکه میلیونها انسان ، محک بزنیم .
راستی ؛ می دونید ؛ ما میراث دار چه کسانی هستیم ؛ به چه کسانی و چه مقدار بدهکاریم، چرا باید ادای دین بکنیم ، اصلا چرا باید حضور داشته باشیم. بله ما میراث دار شهدای گلگون کفنی هستیم که رفتند و امروز من تو بگیم ، هستیم و باید باشیم تا بتوانیم بگوییم که هستیم .
زنده باشیم و مرده وار دور خود بچرخیم ارزشی نخواهیم داشت؛ اما زنده باشیم نفس بکشیم دراین هوای که هر صبح و شام عطر شهدای وطنم را برای استشمام و اتمام حجت به مشام سخت سده شده ای مان نزدیک می کند را حس می کنی ؟
روز 12 اسفند بار دیگر باید دین خودمان را به مادرای ادا کنیم که با دست خود لباس رزم تن فرزند خود کرده برای اعزامشان قرآن سرگرفتن و با دعای اینکه فرزندم ای فدایی روح الله ، باید دین خودمان را برای فرزندانی که تا چند هفته پیش و چند ماه پیش و چند سال پیش ، دست بابای را می گرفتند که آزدای و افتخار آزاد زیستن را برای کشورم به ارمغان داشتند بله هنوز از اربعین آخرینش مدتی نیست که گذشته است.
یادم باشد، به اشک های آمیخته به خنده ای دختر بچه ای که وقتی بابای خودش را غرق در خون دید و نشناخت و با لبخند ی پر از معنا گفت بابا رفتی ! خدا به همرات اما زود بود برای من گرد یتیمی برویم بنشیند.
پس همه با هم به یک صدا فریاد خواهیم برآورد لبیک یا امام خامنه ای ، 12 اسفند ماه را با حضور خودمان به بهاری تبدیل خواهیم کرد که میلیون ها لاله از حضورمان بشکفد و خاری باشد در چشم دشمن وطنم ، دینم، قرآنم .
راستی تولد تان مبارک روز 12 اسفند ماه 1361 به دنیا آمدم از این که در این روز مقدس تولدم قرار دارد به خود می بالم و این روز را برای همیشه به یادگار خواهم داشت.