صحنههایی که از وفا و شجاعت عباس ظاهر شده است، همان است که سالها پیش وقتی حضرت علی(ع) میخواست با امّ البنین (مادر عباس) ازدواج کند، در نظر داشت و کربلا را میدید و نیاز حسین(ع) را به بازویی پُرتوان، علمداری رشید، یاوری وفادار و سرداری فداکار و جانباز. عباس هم از کودکی در جریان کار قرار گرفته بود و میدانست که ذخیرة چه روزی است و فدایی چه کسی؛ از اینرو از همان دورانِ خردسالی، ارادت و عشقی عمیق به برادرش حسین(ع) داشت و افتخار میکرد که عاشقانه و از روی محبّت و صفا در خدمت برادر باشد و برادر را مولا و سرور خطاب کند و از این که در خدمتِ دو یادگار عزیزِ پیامبر خدا(ص) و فاطمة زهرا(س) یعنی امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) باشد، احساس مباهات و سربلندی کند. با آن که در قهرمانی و رشادت در حدّ اعلا بود امّا بیکمترین غرور، نسبت به برادرش ادب و اطاعت خاصّ داشت.
عباس همة رشادت و مهابت و توان خویش را وقف برادر کرده بود. در دل دشمنان رعبی ایجاد کرده بود که از نامش هم به خود میلرزیدند. قهرمانی و شجاعت و رشادتش همه جا مطرح بود. وفایش به حسین(ع) و فتوّت و جوانمردیاش نیز سایة امن و آسودهای بود که گرفتاران و خائفان در پناه آن آسوده میشدند و احساس امنیت میکردند. ادامه مطلب...