سلام بر زندگی . آیا می شود دوباره به زندگی سلام کنیم با روی خوش به زندگی نگاه کنیم ، جناب آقای دکتر محسن رضایی «سلام برزندگی » را شعار خود قرار داده اند .
امیدوارم همانطور که ایشان می گوید یک بار دیگر به زندگی سلام کنیم بقول یکی از اساتیدمان که یادش بخیر می گفت ما ها زنده مانی می کنیم نه زندگانی .... راست می گفت اونوقت ما به شوخی بهش می گفتیم استاد زنده مانی یعنی چه مگه زنده گانی نیست / او می گفت نه عزیزم روزی خواهد آمد که زندگانی رنگ خواهد باخت همین که زنده بمانی یا الله / بله راست می گفت این رو زمانی که پای خودم را داخل مقازه مجتمع گذاشته ام . کره ای بخرم یاد رمانی افتادم که می گفت چه کسی پنیر مرا خورد حالا قصه قصه ای کره ای مرا چه کسی خورد .
روی کره درج شده 6370ریال یعنی به روایتی 637 تومان / با کمال تعجب مقازه دار گفت 750تومان / داشتم شاخ در می آوردم ولی بعد دیدم نه شاخ هم که حالا زیاد شده چیزی زیاد عجیبی نیست ....
چهار عدد کرده برداشته بودم که لاجرم دوتا را گذاشتم داخل یخچال گفتم آقای ... چرا این قدر گران گفت : به والله قسم خودم هفصد تومان خریده ام رااضی نیستی منم 50 تومان بخورم ...
بله حالا منتظریم دوباره بگوییم زندگی سلام . به امید سلام دوباره به زندگی انشالله
خیره شده بود، به دست دست فروشانی ، که صدای بلندشان از ده تا 20متر آن طرف به راحتی می شد شنید ، فقط نگاه می کرد ، انگشتان دست پدر انگار دستان کوچک دخترک را بدجوری بهم می فشرد که گاه بی گاه با اون یکی دستش می خاست ،از دست پدر رها شود ، گاهی هم به صورت پدر نگاه می کرد و ابروهای نازک در هم کشیده وشو بهم می زد و چیزی نمی گفت .... یا شاید هم زیر لب چیزی می گفت من نمی شنیدم .... انگار کلافه شده بود ... صدای پدرش را می شنیدم که می گفت دخترم ... بابا بیا بریم عزیزم .. اینا بدرد تو نمی خوره .... اما نه پدرش می دونست که اتفاقا بدرد دخترش می خوره و لی اینکه بخاد زود از کنار دست فروشان بازار برند بیرون این حرفارو می زد ... چون دیدم یه سرکی کشید به داخل چادر آقا ببخشید ... چند اینا ..... با دستش یواشکی یه پیرهن کوچک دخترونه را نشون می داد .... وای از دل این دختر کوچلو که هی داد می زد بابا ، بابا جون برام می خریش .... ترو خدا بابا برام بخرش .... اما باباش وقتی قیمت رو که شنید یواشکی جیبشو نگاه کرد و دست دختر کوچلو را بسوی دیگر کشید ... اما هنوز چشم دختر به دنبال صدای دست فروشا بود ... ادامه دارد ...
بله چند قدم تا صبح باقی است ، این حرف اون روزای بود که همه پرسنل همافران نیروی هوای ارتش با هم دیگر می گفتند .زمزمه از رسیدن حیات دوباره به شاهرگ سربازانی بود که مدت ها برای آزاد پریدن تنگ تنگ شده بود و برای جستن منتظر فرصت بودند . امام رسید بود ، 12 بهمن ماه زمانی که بختیار هنوز در فکر وعده و وعید دادن به مردم بود ، امام رسیده بود و با مردم صحبتاشو کرده بود ، گفته بود که من به کمک این ملت تو دهن این دولت « منظور بختیار » می زنم از اینکه مردم مرا می خواهند دولت تشکیل می دهم ، بله همافران نیروی هوایی دلشان به حرف امام مطمئن بود می دونستند که امام وقتی حرفی را می زند روش پافشاری می کنه ! 19بهمن ماه با حرکت دستجمعی که داشتند وارد جماران شده و با امام خود عهد بستند که در رکابش هستند .
السابقون السابقون اولئک المقربون برای اینها نوشته شد، تمام دلواپسی هایم این است که نکنه شرمنده امام و شهدا و رهبر فرزانه امام سید علی باشیم ا / از این همه کج رفتاری های / از این همه بد اخلاقی های سیاسی / از این همه حرف نشنوی های که برخی ها انجام می دهند/مگر امامان سید علی خامنه ای حفظه الله نفرمودند که هرکسی فضای آرامش مردم و نظام را بهم بزنند خائن به مردم و نظام هستند / چرا ؟ چرا ؟
بس است دیگر ! مردم به اندازه کافی دارند سوء رفتار ها را تحمل می کنند، سی چهار سال است که با بصیرت تمام مطیع امر ولایت بودند و هستند، گوش به فرمان رهبرشان پیش می روند ، اگر دشمن کور دل و نادانشان اومد تحریم کرد / خوب بکنند تحریم را با صبر و استقامتشان می شکنند / دیگه چی ؟ شما ها دیگه موجبات شادی دشمنان را فراهم نکنید ، غفلت نکنید / غافل نباشید / دست در دست هم در جهت مشکلات مردم قدم بردارید با دعوا مشکلات درست نمی شود/
خیالتان راحت هنوز پاربرجا و استوار ایستاده ایم ، تاکی میخواهید با سیاست سیاه تان مردم استوار و مستحکم ایران را بیازمایید ؛ ما آزموده ایم در این دهر بخت خویش، مشکلی نیست ؛ تحریم می خواهید بکنید ؛ خب حرفی نیست ؛ از سیاهی که بالاتر رنگی نیست ؛ این قدر تحمل می کنیم که رویتان سیاه تر شود/ تحریم / تحریم / تحریم / باشد تا روزی که مشکلات است طاقت و استواری مردم هم است ؛ نحمل و خویشتن داری هم است / البته در مقابله با خارجی ها / واما در داخل نه ، قصه فرق می کند ؛ اگری کسی بخواهد با مردم و صداقت مردم بازی بکند یا از عظمت و بزرگی مردم در مقابل وطن شان ، در برابر خون هزاران شهید گلگون کفن سوء استفاده کنند / نمی توانند ؛ چرا که این مردم می دانند که چه بکنند و کی و کجا .... پیرو ولایت فقیه در مقابل این همه سختی ایستادگی خواهند کرد همچنان که می کنند . ان تنصرو الله ینصرکم
بماند اینکه آقای سوپری ها اتکت اجناس مغازه شو دوتتا می زنه اگر صبح قیمت پایننی است دم غروب قیمت دومی را به جریان می اندازد . / بماند اگر مینوبوس های شهرک پردیسان قم که ؛ کارت خوان های خود را در آوردند به بهانه اینکه 25 تومان را از مردم بگیرند می گویند دزد بهشون زده / و این هم بماند که راننده های اتوبوس بجای 180 تومان 200 تومان می گیرند / بماند خمیر دندان 2400 تومانی 2800 فروخته می شود و اینکه بماند شیر بی زبونی که مدت ها پیش انسان او را می خورد ولی امروزه خودش شیری شده که مردم را می خورد توسط مغازه داران و تولید کنندگان یال و کوپالی بهم زده و غرش بالا بردن قیمت خود را دارد .
ولی باز میگویم ... هنوز ایستاده ایم به کوری چشم همه دشمنان ، از نوع داخلییش یا خارجی اش مهم نیست ... این قدر گران بکنید تا بترکید //// بقول دوستم در رادیو قم که می گفت چو دخلت نیست خرج آهستتر کن .... زنگ بهش زدم گفتم دوستم / دخل که سهل است پول تو جیبی هم نیست .... ولی باز می گویم هنوز ایستاده ایم