شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مىگرفت و به ماه رمضان وصل مىکرد و مىفرمود شعبان، ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب میشود و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که چون ماه شعبان فرا میرسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مىنمود و مىفرمود اى اصحاب من مىدانید این چه ماهى است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مىفرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى که جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مىکنم که از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام که هر که روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست میدارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او میگرداند و بهشت را براى او واجب میکند. ادامه مطلب... اعمال ماه شعبان المعظم
مقام معظم رهبری فرمودند یکى از دعاهایی که لحن عارفانه و زبان شیواى آن، با مضامین بسیار والا و سرشار از معارف عالى همراه دعا، وسیلهى مؤمن و ملجأ مضطر و رابطهى انسان ضعیف و جاهل با منبع فیاض علم و قدرت است، و بشر بىرابطهى روحى با خدا و بدون عرض نیاز به غنى بالذات، در عرصهى زندگى سرگشته و درمانده و هدر رفته است؛ «قل ما یعبؤا بکم ربىّ لولا دعاؤکم»1.بهترین دعا آن است که از سرمعرفتى عاشقانه به خدا و بصیرتى عارفانه به نیازهاى انسان انشا شده باشد، و این را فقط در مکتب پیامبر خدا (صلّىاللَّهعلیه والهوسلّم) و اهلبیت طاهرین او - که اوعیهى علم پیامبر(ص) و وراث حکمت و معرفت اویند - مىتوان جست. ما بحمداللَّه ذخیرهیى بىپایان از ادعیهى مأثورهى از اهلبیت (علیهمالسّلام) داریم که انس با آن، صفا و معرفت و کمال و محبت مىبخشد و بشر را از آلایشها پاکیزه مىسازد.مناجات مأثورهى ماه شعبان - که روایت شده اهلبیت (علیهمالسّلام) بر آن مداومت داشتند - یکى از دعاهایى است که لحن عارفانه و زبان شیواى آن، با مضامین بسیار والا و سرشار از معارف عالىیى همراه است که نظیر آن را در زبانهاى معمولى و محاورات عادى نمىتوان یافت و اساساً با آن زبان قابل ادا نیست. این مناجات، نمونهى کاملى از تضرع و وصف حال برگزیدهترین بندگان صالح خدا با معبود و محبوب خود و ذات مقدس ربوبى است. هم درس معارف است، هم اسوه و الگوى عرض حال و درخواست انسان مؤمن از خدا.مناجاتهاى پانزدهگانه که از امام زینالعابدین حضرت علىبنالحسین (علیهالسّلام) نقل شده، گذشته از خصوصیت بارز دعایى مأثور از اهلبیت (علیهمالسّلام)، این مزیت را داراست که به مناسبت حالات مختلف مؤمن، مناجاتها را انشا فرموده است.خداوند به همه توفیق استفاضه و خودسازى به برکت این کلمات مبارک را عنایت فرماید.(به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس )
بسم رب الشهدا و الصدیقین
دلم را به آسمان ها می سپارم تا نوشته هایش را به تو نشان دهد تا شاید دفتر قلبم را ورق بزنی و گوشه ای از آن را بخوانی پس برایت می نویسم ، از دل غریب خود برایت می نویسم ، آری خیلی دلم می خواست با تو بودم در میان ابرها ، پیش خدا بودم نمی دانی که چقدر برایت دلتنگم، اشک هایم سرازیر است ای شهیدم، می خواهم با تو صحبت کنم اما با چه زبانی ؟!... با این زبانم که پر از گناه است؟نه نمی توانم! چگونه می شود مهمان آسمان باشم و با زبان زمینی خود صحبت کنم نمی دانم ، چه کنم ؟ برایت می نویسم چرا که به آسمان نزدیک تر است ،همگان همیشه از تو می گویند ، از خوبی هایت، از نماز شب هایت، از وفاداری هایت و بالاخره از گذشت و ایثارت ... من از تو فقط همین ها را به یادگار دارم هر صبح تصویر تو را می نگرم تا شاید تو هم به من نظری کنی
نمی دانم، آیا الان هم می آیی؟ حتما ، تو می آیی . باور کن ، هر پنجشنبه عطر وجودت را حس می کنم اما چرا نمی بینمت ؟ چرا صورت پر نورت را برایم نما یان نمی کنی ؟ می دانم ، این تقصیر چشم های من است.
آن قدر دور افتاده ایم که راهت را گم کرده ایم ای کاش دستم را می گرفتی تا این قدر احساس تنهایی نمی کردم .
ای شهیدم ، تو اینک در آسمان ها ماه مجلس شده ای عین ستاره ها چه زیبا می درخشی خوش به حال آن شبی که تو به آن نور می دهی تو به آن آرامش می دهی ای کاش من هم شب ها به جای خفتن در زمین در آسمان ها بودم. ادامه مطلب... هنوز بعد از 5 سال و اندی قاتلینش آزاد می گردند ...
به موجب آنچه در تفاسیر قرآنى و احادیث اسلامى و تواریخ اولیه آمده است،عایشه همسرپیغمبر یا خواهرزادگان او عبدالله زبیر و عروة بن زبیر یا عمرو بن شرحبیل یا ابومیسره غلام پیغمبر، گفتهاند: جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و به وى گفت: بخوان به نام خدایت; «اقرا باسم ربک الذى خلق» و پیغمبر فرمود: نمى توانم بخوانم; «ما انا بقارى» یا من خواننده نیستم; «لستبقارى». جبرئیل سه بار پیغمبر را گرفت وفشار داد تا بار سوم توانست بخواند!در صورتى که: اولا جبرئیل از پیغمبر نخواست از روى نوشته بخواند. جز در یک حدیث که آن هم قابل اهمیت نیست. بیشتر مىگویند منظور جبرئیل این بوده که هرچه او مىگوید پیغمبر هم آن را تکرار کند. در این صورت باید از ناقلین این احادیث پرسید: آیا پیغمبر عرب زبان در سن چهل سالگى قادر نبود پنج آیه کوتاه اول سوره اقرا یعنى; «اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم» را همان طور که جبرئیل آیه آیه مىخوانده او هم تکرار کند؟ این کار براى یک کودک پنج ساله آسان است تا چه رسد به داناى قریشاز این گذشته «وحى» به معناى صداى آهسته است. وقتى جبرئیل امین آیات قرآنى را بر پیغمبرنازل کرده است آن را آهسته تلفظ مىنموده و همان دم در سینه پیغمبر نقش مىبسته است. بنابراین هیچ لزومى نداشته که هرچه را جبرئیل مىگفته است پیامبر مانند بچه مکتبى تکرار کند تا آن را از حفظ نماید، و فراموش نکند! ثانیاً کسانى که بعثت را بدین گونه نقل کردهاند هیچ کدام از نظر شیعیان قابل اعتماد نیستند. عایشه همسرپیغمبر هم که شیعه و سنى ماجراى بعثت را در کلیه منابع تفسیر و حدیث و تاریخ اسلامى بیشتراز وى نقل کردهاند، پنج سال بعد از بعثت متولد شده و از کسى هم نقل نمىکند، بلکه حدیث وى به اصطلاح مرسل است که قابل اعتماد نیست، و از پیش خود مىگوید: آغاز وحى چنین و چنان بوده است. ثالثاً معلوم نیست جمله «بخوان به نام خدایت» که در ترجمه آیه اول درهمه تفسیرهاى اسلامى اعم از سنى و شیعى آمده است یعنى چه؟ از حفظ بخواند، یا از رو بخواند؟ و گفتم که هر دوى آنها خلاف واقع است. رابعاً مگر خدا و جبرئیل نمىدانستهاند پیغمبر درس نخوانده بود و چیز نمىنوشته که دو بار از وى مىخواهند بخواند؟ و چون پیغمبر مىگوید: نمىتوانم بخوانم، گرفتن آن حضرت و فشار دادن وى را چگونه مىتوان توجیه کرد؟ آیا اگر کسى را فشار دادند باسواد مىشود؟ این معنا درباره پیغمبران پیشین بىسابقه بوده است تا چه رسد به پیامبر خاتم (صلى الله علیه و آله)!! ادامه مطلب...واقعیت بعثت از نگاه اهل بیت
بعثت پیغمبر اسلام یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام عالى نبوت و خاتمیت، حساسترین فراز تاریخ درخشان اسلام است. بعثت پیغمبر درست درسن چهل سالگى حضرت انجام گرفت. پیغمبر تا آن زمان تحت مراقبت روح القدس قرار داشت، ولى هنوز پیک وحى بر وى نازل نشده بود. قبلا علائمى ازعالم غیب دریافت مىداشت، ولى مامور نبود که آن را به آگاهى خلق هم برساند. میان مردم قریش و ساکنان مکه مرسوم بود که سالى یک ماه را به حالت گوشه گیرى و انزوا در نقطه خلوتى مىگذرانیدند. (1)درست روشن نیست که انگیزه آنها از این گوشهگیرى چه بوده است، اما مسلم است که این رسم در بین آنها جریان داشت و معمول بود. نخستین فرد قریش که این رسم را برگزید و آن را معمول داشت عبدالمطلب جد پیغمبر اکرم بود که چون ماه رمضان فرا مىرسید، به پاى کوه حراء مىرفت، و مستمندان را که از آنجا مىگذشتند، یا به آنجا مىرفتند، اطعام مىکرد. (2) به طورى که تواریخ اسلام گواهى مىدهد، پیغمبر نیز پیش از بعثت به عادت مردان قریش، بارها این رسم را معمول مىداشت. از شهر و غوغاى اجتماع فاصله مىگرفت و به نقطه خلوتى مىرفت و به تفکر و تامل مىپرداخت. در مدتى که بعدها در «حراء» به سر مىبرد،غذایش نان «کعک» و زیتون بود، و چون به اتمام مىرسید، به خانه بازمىگشت و تجدید قوا مىکرد. گاهى هم همسرش خدیجه برایش غذا مىفرستاد. غذائى که در آن زمانها مصرف مىشد، مختصر و ساده بود. (4) پیغمبر چند سال قبل از بعثت، سالى یک ماه در حرا به سر مىبرد، و چون روز آخر باز مىگشت، نخست خانه خدا را هفت دور طواف مىکرد، سپس به خانه مىرفت. (5) کوه حراء امروز در حجاز به مناسبت این که محل بعثت پیغمبر بوده است «جبل النور» یعنى کوه نور خوانده مىشود. حراء در شمال شهر مکه واقع است و امروز تقریبا در آخر شهر در کنارجاده به خوبى دیده مىشود. کوههاى حومه مکه اغلب به هم پیوسته است و از سمت شمال تا حدود بندر «جده» واقع در 70 کیلومترى مکه و کنار دریاى سرخ امتداد دارد. این سلسله جبال که از یک سو به صحراى «عرفات» و سرزمین «منا» وشهر «طائف» و از سوى دیگر به طرف «مدینه» کشیده شده است، با درهها و بیابانهاى خشک و سوزان و آفتاب طاقت فرساى خود شاید بهترین نقطهاى است که آدمى را در اندیشه عمیق خودشناسى و خداشناسى و دورى از تعلقات جسمانى و تعینات صورى و مادى فرو مىبرد. ادامه مطلب... واقعیت بعثت از نگاه اهل بیت
پیامبر اسلام در سال هفتم هجرت تصمیم به خلع سلاح یهودیان خیبر گرفت.انگیزه پیامبر در این اقدام دو امر بود:
1- خیبر به صورت کانون توطئه و فتنه بر ضد حکومت نوبنیاد اسلامی در آمده بود و یهودیان این قلعه بارها با دشمنان اسلام در حمله به مدینه همکاری داشتند،بویژه در جنگ احزاب نقش مهمی در تقویت سپاه احزاب داشتند.
2- گرچه در آن زمان ایران و روم به صورت دو امپراتوری بزرگ،با یکدیگر جنگهای طولانی داشتند،ولی ظهور اسلام به صورت یک قدرت سوم برای آنان قابل تحمل نبود،ازینرو هیچ بعید نبود که یهودیان خیبر آلت دست کسری یا قیصر گردند و با آنها برای کوبیدن اسلام همدست شوند و یا همانطور که مشرکان را بر ضد اسلام جوان تشویق کردند،این دو امپراتوری را نیز برای درهم شکستن قدرت این آیین نوخاسته تشویق کنند. ادامه مطلب...
ایلام یا عیلام نام یکی از تمدنهای ایران است که از سال 3200 پیش از میلاد تا 640 سال قبل از تولد مسیح، در بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی فلات ایران گسترده بودند.(تاریخ مکتوب موجود از 3200 پیش از میلاد است تمدن ایلام یکی از قدیمیترین و نخستین تمدنهای جهان است. بر اساس بخشبندی جغرافیایی امروز، ایلام باستان سرزمینهای خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، فارس، ایلام و بخشهایی از استانهای بوشهر، استان کرمان، لرستان، استان چهارمحال و بختیاری، و کرمانشاه و در دورانهایی تا جنوب دریاچه ارومیه را شامل میشود.
نام این قوم هالتامتی (Haltamti) و سپس آتامتی (Atamti) بود که اکدیان آن را عیلام تلفظ میکرده و در کتابِ مقدس یهودیان نیز به همین شکل آورده شدهاست. این واژه به معنای «کوهستانی» است، که به محل زندگی این مردمان در دامنههای زاگرس اشاره دارد. ادامه مطلب...
حضرت زینب (س) در 15 رجب سال 63 هجری قمری از دنیا رفت. بانوی قهرمانی که پس از شهادت امام حسین، ارائه نهضت عاشورا را به دوش کشید و پرچمدار این قیام بود در ضمن سفری که به همراه همسر گرامی شان عبدالله بن جعفر به شام بودند به لقاءالله پیوستند و بدن مطهر ان بانوی بزرگوار در همان جا دفن گردید. زینب (س) که از همه سو نسبش به معصومین می رسد، مستعلی است که راه پیش روی آنان که می خواهند در راه عقیده شان انقلاب کنند، روشن ساخت. او که روح ظلم ستیزی را از مادرش فاطمه زهرا و پدرش حیدر کرار به ارث می برد، در راه افشای ظلم و احقاق حق، با کلام غرّای خویش از هیچ فداکاری و جانفشانی دریغ نمیورزید.
در تداوم نهضتی که حضرت زهرا در حمایت از امام معصوم زمان خویش و انقلاب علیه باطل در پیش گرفت، حضرت زینب (س) نیز در واقعه کربلا، دوشتادوش امام معصوم حضور داشت و پس از شهادت او نیز پیام قیامش را دبه گوش تمام جهانیان ابلاغ کرد.
حضرت زینب (س) هنگامی که به سال های تشکیل زندگی نزدیک شد، از این امر پسندیده الهی سرباز نزد؛ امّا در ازدواج با پسر عموی خویش شرطی بسیار نیکو قرار داد: اینکه هرگز و در هیچ لحظهای از برادرش اباعبد الله جدا نشود. ادامه مطلب...