* توصیه پیامبر(ص) برای محبت به همسر
پیامبر خدا(ص)فرمودند: همین که به همسرت بگویی من دوستت دارم هیچ وقت از دلش بیرون نمیرود حد اقل با زبانت اظهارکن. «قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّی أُحِبُّکِ لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَداً»[7]. چرا مرد شست ساله که قدش خمیده شده است به من میگوید حاج آقا شما با صداوسیما رابطه دارید بیا به اینها بگو که اولا این اخبار را که میگویند بدهند مرد بگوید. اخبار نیم ساعت، ده دقیقه است چرا زن میآید میگوید بعد هم که زن میآید اخبار بگوید میگوید شنوندهگان عزیز، من حالم بد میشود. به آنها بگو عزیز نگویند. پناه به خدا میبریم یعنی آدم پیر، مرده، رو به قبله، قده خمیده این حرفها را میگوید.
همین که میگویند دود از کنده بلند میشود. اینها به خاطراین است که در خانه محبتها و احساسها اشباء نشده است. این محبت ندیده است والا نباید این اندازه آتشش تند باشد. اینها را باید خودمان از راه حلال اشباء بکنیم. پیامبر خدا ما را به محبت کردن به همسرمان تشویق میکند و این محبت کردنها نفسمان را اشباء میکنند.
* مذمت شدن افراط و تفریط در کارها
دونفر مرید کسی بودند یکی از اینها میانه رو و متعادل بود. و دیگری تند و افراطی بود.
رهروآن نیست که گهی تند وگهی خسته رود رهروآن است که آهسته و پیوسته رود
یکی میگفت: آقا شبها معراج میرود این طوری است آن طوری است و با افراط از این مرادش تعریف میکرد ولی آن آدم متعادل ومیانه رو میگفت: اینها راقبول ندارم آدم خوبی است ولی تا این حد نیست. او هم مثل بقیه ماها هست تقوا دارد و آدم خوبی هست. میخواهی بیا برویم ازخود آقا سوال بکنیم ببین این طوری که تومیگویی نیست. رفتند در خانه آقا را زدند آقا دم در آمد، گفتند: آقا بین ما اختلاف است. این آقا میگوید شما معراج میروید جبرائیل برشما نازل میشود شما چنینید، شما چنانید. من میگویم نه آقا شما هم مثل بقیه ماها هستید تقوا دارید آدم خوبی هستید. شما چه میفرمایید: آقا رو کردند به مرید نادان و گفتند: غلط کرده، بیخود میگوید من کی شبها معراج میروم. کی این طوری است. گفت: دیدی آقا قبول نکرد. مرید نادان گفت: این از حرام زادگی آقا هست که نمیخواهد قبول کند. (کی این سخن را گفت؟ همانی که میگفت: آقا به معراج میرود. اگر شما را معراج بردند دنبال پسوندش هم باش. حرامزادهات میکنند. همانهایی که بیحساب بالا میبرند بیحساب هم پایین میآورند.)
در نهج البلاغه داریم اگر یکی به شما گفت: ماشاالله این چنین واین چنان، زیادی تعریف کرد خیلی تاقچه بالا گذاشت مواظب باش، فردا یک بلایی به سرت میآید چشمت میزنند مواظب باش بگو من اصلا زلف ندارم من کچلم، این حرفهایی که میگویید در من نیست خودت را پایین بکش والا اگر باور بکنی ضربه میخوری. امان از تعریف مردم، امان از چشم نظر مردم، امان از این مریدهای نافهم، که بیحساب و کتاب میبافند.
در هر چیزی افراط و تفریط مضموم است. عبادت چیز خوبی است اما زیاده روی در عبادت، تو را از پا میاندازد و بعد از عبادت زده میشوی. علم خیلی چیزخوبی است اما هی پشت سرهم بخوانی یا ناراحتی اعصاب میگیری یا روانی میشوی. یکی از رفقای ما مشکل بزرگی برایش درست شده بود این جوان گفته بود من باید در کنکور رتبه اولها را به دست بیاورم و در دانشگاه شریف قبول بشوم. شب و روز درس خوانده بود الآن دیوانه شده است چند میلیون پول دکتر داده است و هنوزم خوب نشده است. افراط وتفریط در زندگی ما خیلی هست مواظب باشیم زیاده روی نکنیم حتی در عبادت حتی در علم و درس، در قضاوت هایمان، در کارهایمان میانه روی داشته باشیم.
ایشان می گفتند: وقتی یک مقدار کم و کاستی داشتیم حضرت امام(ره)پدر بزرگ ما خیلی حسساسیت نشان نمیدادند اما بعضی موقع میشد که ما شبها بلند میشدیم نماز شب و بک یا الله و العفو و اللهم اغفر لفلان و... میخواندیم. اگر ده روز بیست روز پشت سر هم این طور می شد حضرت امام ناراحت میشدند میگفتند: این خطردارد این فردا میگوید من از امام خمینی هم جلو زدم. پس فردا میگوید من امام زمانم، بعدهم میگوید من پیامبرم، آخرش هم میگوید من خود خدایم. یعنی شما غذایی که مال یک پهلوان است به یک بچه کوچولو بدهی فردا شانههایش باد میکند ادعای بزرگی میکند. افراط و زیاده روی در عبادت و کار خطر دارد. اما اگر نمازش قضا بشود میگوید بیچارهام، بدبختم، خاک برسرم، این خطر ندارد بلکه حسن هم دارد غرورش میریزد. ولی افراط، خطر غرور و تکبر دارد اگر یک وقت بچهها این وری میافتند یک قدری ترمز جلوشان بگذارید قدری موعظشان کنید نصیحتشان بکنید.
اعتدال خیلی خوب است یکی از آقایان نقل میکرد آقاسید حسن، فرزند حاج احمدآقا که میگفتند: من وقتی حضرت امام زنده بودند نوجوان بودم با حضرت امام هم رابطه نزدیک داشتیم. حضرت امام هم به عنوان نوهاش به ما نظر و مرحمت داشت. ما در نوجوانی گاهی نماز صبحمان قضا میشد یا دم آفتاب بلند میشدیم میخواندیم. حضرت امام تندی و ناراحتی نشان نمیدادند خیلی سخت نمیگرفتند. این مسئله تربیتی درستی هست هیچ وقت به بچههایتان فشار نیاورید. درک و فهمی که شما آدم پنجاه، شسصت ساله از نماز و روزه دارید آن درک و فهم را که بچه ده ساله و نه ساله ندارد. آن فهمی که آدم چهل ساله دارد میخواهیم به بچه ده ساله تحمیل کنیم. کمی با اینها مدارا بکنیم. اگر اشتباهی هم دیدیم زیر سبیلی رد بکنیم عیبی ندارد بزرگ میشود خودش جبران میکند. فشار نیاوریم اینها اثر تربیتیش بسیار بد است. اصلا از نماز و روزه و عبادت بدش میآید خیلی خطر دارد.
* دشمن دانا و دوست نادان، دو گروه ضربه زننده به اسلام
اسلام از دو گروه، یکی دشمن و یکی هم از مسلمانان نادان زیاد ضربه خورده است. دشمن معلوم است که دشمن است ما از آمریکا و اسرائیل نمیترسیم. از دشمن انتظار غیر از این نیست اما خودیها، همانهایی که جانباز انقلابی و جبههاند، حالا آمده در مقابل نظام و مرجع و رهبر ایستاده است. این را چه کارش کنیم. در زمان امامان ما هم افراد ودوستان نادان چه قدر به امیرالمومنین(ع)ضربه زدند. دوستان نادانی که حضرت علی(ع)را تنها گذاشتند. حالا دشمن میگوید دشمنم، از شمر غیر از شمریت توقع نیست، اما شما که دوست بودید که چرا نیامدید کمک حضرت زهرا(س) بکنید.
محدث قمی در بیت الحزان آورده است درتاریخ اهل سنت است که معاویه حضرت امیر(ع) را ملامت کرد، گفت: تو همان کسی هستی که عیالت را سوار بر الاغ کردی در خانه مهاجر و انصار رفتی. اما حضرت امیر(ع)به خاطر نجات مردم این کاررا میکرد. فاطمه زهرائی که همه هستی به خاطر او خلق شده و همه هستی باید فدای او بشود، پیامبر به قربان او میرود همه امامان میگویند حجت بر ماست. همچین آدمی را سوار مرکب بکنی و در خانه یک آدم نفهم ببری کمک بطلبی، او هم اظهار بکند من نمیآیم کمک بکنم. خیلی مطلب سنگینی است. ولی برای ما یک چیزی به ذهنمان خطورمیکند که ما یک ضربه از دشمنان میخوریم (ازعمروعاصها ومعاویه ها) و در هر زمانی یک ضربه هم از مریدان و دوستان نادان میخوریم. مرید به ظاهر انقلابی و دوست است اما میآید چوب لا چرخ خوبها میکند. آب به آسیاب دشمن میریزد. این زمان را نمیخواهم مثال بزنم به بعضیها بر بخورد. در زمان امیرالمومنین(ع)یک عده دوستان نادان (طلحه و زبیر) بودند که بعد از خلافت امیرالمومنین(ع)اولین کسانی بودند که آمدند بیعت کردند، بعد اول کسانی بودند که پیمان شکنی کردند.
آدم از دشمن انتظاری غیر از دشمنی ندارد اما تو که انقلابی هستی تو که هیئتی هستی تو که مذهبی هستی تو که اسلامی هستی تو که جبههای هستی تو دیگر چرا آب به آسیاب دشمن میریزی؟ تو دیگر چرا درمقابل اسلام و انقلاب و نظام میایستی؟ اگر در جبهه داخلی ما شکاف ایجاد نشود ما هیچ مشکلی نداریم. واقعا اسرائیل و آمریکا ترسی ندارند. دشمنان به این نتیجه رسیدند که هجوم نظامی الآن در دنیا کار برد ندارد. شما ببینید وقتی آمریکا به افغانستان حمله کرد چقدر در تمام کشورهای دنیا بر علیه آمریکا راهپیمایی کردند. از خود آمریکا بگیر تا خیلی از کشورها، خیلی کشورها که دست نشانده خود آمریکا هستند درخود آنها هم میلیونها نفر تظاهرات کردند. الآن ترفند حمله نظامی منفی است اما حمله فرهنگی، این که خودیها را به جان هم بیندازند مجلس را با دولت، دولت را با مجلس، حزب یک را با حزب دو درگیر کنند این خطر جدی است.
چرا امیرالمومنین(ع)در جنگ صفین مجبور به حکمیت شد در حالی که نزدیک بود معاویه و لشکرش از بین بروند و مسئله تمام بشود؟ چون دوستان نادان وقتی که دیدند قرآن بالای نیزه رفت و آنها گفتند بین ما و شما قرآن حاکم باشد، گفتند: اینها دیگر دعوت به قرآن میکنند. امیرالمومنین(ع) که قران ناطق و مغز و حقیقت قرآن است فرمودند: من قرآن ناطقم، آنها را بکشید ولی دوستان نادان فشار میآورند حکمیت باشد. برای امام حکم تعیین میکردند درحالی که امام باید حکم تعیین کند. امام فرمود: ابن عباس را تعیین بکنید. اینها گفتند: نه ما ابن عباس را قبول نمیکنیم، ابو موسی اشعری نادان را انتخاب کردند و باعث شکست لشگر اسلام شدند. (میدانید انتخاب امام باانتخاب خلق زمین تا آسمان فرق می کند. ائمه(عل) فرمودهاند: نکشتند ما را مگر شیعیان و دوستان ما، شیعیان و دوستان نادان افشاگری کردند رفتند اسرار امامها را به دشمن دادند کارهایی کردند که دشمن را تهییج کنند نقاط ضعف نشان دادند روزنهها را برای دشمن باز کردند.)
* ائمهعلیهمالسلام صورت حقیقی قرآن
سید طلبهای میگفت: یک شب خواب دیدم قرآنی دست من دادند خیلی خوشحال شدم وقتی قرآن را باز کردم دیدم از اول بسم الله تا سین والناس همهاش علی علی علی نوشته شده بود میخواستند به من بفهمانند که حقیقت قرآن حضرت علی(ع)است.
حضرت علی(ع)می فرماید: همه قرآن در سوره حمد و همه حمد در بسم الله و همه بسم الله در باء بسم الله و همه حقایق باء بسم الله در آن نکته زیر باء است. روایت دیگری از امیرالمومنین(ع)است که فرمودند: «العلم نقطة کثرها الجاهلون»[8].علم نکتهای بود که جاهلها آن را زیاد کردند.
به قول بزرگی که میگفت: صورت کتبی پیامبر صورت کتبی قرآن هست و قرآن صورت حقیقیش خود ائمه هستند. روایت داریم روز قیامت قرآن به شکل جوان زیبایی تجسم پیدا میکند و از کسانی که با قرآن سرو کار داشتند شفاعت میکند. بعید میدانم غیر پیامبر و امام باشد یعنی حقیقت قرآن درآنها تجلی پیدا میکند.
[1] .منلایحضرهالفقیه/شیخ صدوق/1/132/باب غسل المیت ..... ص : 131
[2] . تهذیبالأحکام/شیخ طوسی/6/74/ 22- باب حد حرم الحسین ع و فضل کربلا...ص:71
[3] . الکافی/شیخ کلینی/6/24/ باب ما یفعل بالمولود من التحنیک و غیره اذاولد...ص:23
[4] .المحجةالبیضاء/فیض کاشانی/9/84/(بیان معنى الانبساط و الإدلال الذى تثمره...)ص:84
[5] .منلایحضرهالفقیه/شیخ صدوق/2/609/زیارة جامعة لجمیع الأئمة ع ..... ص:609
[6] .جامعالأخبار/تاج الدین شعیری/ 180/ الفصل الحادی و الأربعون و المائة فیالنوادر...ص:177
[7] .الکافی/شیخ کلینی/ 5/569/ باب نوادر ..... ص : 554
[8] .عوالیاللآلی/ابن ابی جمهوراحسائی/4/129/الجملة الثانیة فی الأحادیث المتعلقة بالعلم...ص:59