سمت راست تصویر
افسوس افسوس افسوس؛ این جملاتی بود که دوست صمیمی استاد شهیدم ، وقتی از بهشون گفتم چه قدر غریبانه پنجمین سالگرد را برایش گرفتند.انگار این روحانی سالک منتظر حرفی بود تا دونه های اشکش صورت نورانیش را خیس کند .حرفم را قطع کرد و گفت، در حقش ظلم کردند ؛ قاتلینش را می شناسند ولی نتوانستند بگویند. استاد فرزانه ام حضرت آیت الله ربانی دوست دیرینه ی استاد شهیدم حضرت آیت الله شیخ عباس صبایی است که از فضائل دوست صمیمی اش می گفت؛ می گفت که مرحوم حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی همیشه می گفته شیخ عباس ؛ فرد عالمی است . تا اینجا که رسید باز بغض گلوش ترکید انگار این روحانی پیر وابستگی عاطفی با شیخ عباس داشته . روحش شاد ، راهش پر رهرو باد.
این عکس اختصاصی وبلاگ جوان ودین می باشد استفاده از این عکس از جنبه قانونی و شرعی ، منوط به اجازه {جوان و دین } می باشد.
لازم به توضیح است که این عکس در تاریخ 1384 در مدرسه علمیه امام صادق ع هشتگرد توسط دوربین شخصی گرفته شده است . سمت راست تصویر استاد شهیدم حضرت حجت الاسلام والمسلمین شیخ عباس صبایی رحمه الله علیه و طرف چپ تصویر استاد عزیزم حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی ربانی حفظه الله می باشد .
بسم رب الشهدا و الصدیقین
دلم را به آسمان ها می سپارم تا نوشته هایش را به تو نشان دهد تا شاید دفتر قلبم را ورق بزنی و گوشه ای از آن را بخوانی پس برایت می نویسم ، از دل غریب خود برایت می نویسم ، آری خیلی دلم می خواست با تو بودم در میان ابرها ، پیش خدا بودم نمی دانی که چقدر برایت دلتنگم، اشک هایم سرازیر است ای شهیدم، می خواهم با تو صحبت کنم اما با چه زبانی ؟!... با این زبانم که پر از گناه است؟نه نمی توانم! چگونه می شود مهمان آسمان باشم و با زبان زمینی خود صحبت کنم نمی دانم ، چه کنم ؟ برایت می نویسم چرا که به آسمان نزدیک تر است ،همگان همیشه از تو می گویند ، از خوبی هایت، از نماز شب هایت، از وفاداری هایت و بالاخره از گذشت و ایثارت ... من از تو فقط همین ها را به یادگار دارم هر صبح تصویر تو را می نگرم تا شاید تو هم به من نظری کنی
نمی دانم، آیا الان هم می آیی؟ حتما ، تو می آیی . باور کن ، هر پنجشنبه عطر وجودت را حس می کنم اما چرا نمی بینمت ؟ چرا صورت پر نورت را برایم نما یان نمی کنی ؟ می دانم ، این تقصیر چشم های من است.
آن قدر دور افتاده ایم که راهت را گم کرده ایم ای کاش دستم را می گرفتی تا این قدر احساس تنهایی نمی کردم .
ای شهیدم ، تو اینک در آسمان ها ماه مجلس شده ای عین ستاره ها چه زیبا می درخشی خوش به حال آن شبی که تو به آن نور می دهی تو به آن آرامش می دهی ای کاش من هم شب ها به جای خفتن در زمین در آسمان ها بودم. ادامه مطلب... هنوز بعد از 5 سال و اندی قاتلینش آزاد می گردند ...